*اکبر به میدان می رود*
یارب جوانم، پادر رکاب است
یک ساعتِ بعد، در خون خضاب است
اکبر به میدان می رود، الله اکبر
از پیکرم جان می رود، الله اکبر
لشکر بدانید! عمری ندارم
با رفتنِ او، جان می سپارم
می شکنم در خودَمُ و، چاره ندارم
در غمِ او، از دِلِ خود، ناله برآرم
دیگر نیازِ چوب و سنگ و نیزه ها نیست
چون راهِ چندان، تا ملاقاتِ خدا نیست
با رفتن این نو جوان کارم تمام است
چون آفتاب عمر من نزدیک بام است
علی اکبر بر خیمه بنگر!
از ام کلثوم، حاجت برآور!
اهلِ حرم، آمده تا دُورت بِگردند
جان به کف آمادة میدانِ نبردند
نیکو ترین ماهِ الهی منظرِ من
آئینه دارِ جدِّ من، پیغمبرِ من
بازدیدها: 78