*عصر عاشورا*
برادر برادر!! در این دشتِ سوزان، سرت کو که سامان بگیرم؟
سراغِ تنت را ، بگو از کجایِ ، شبِ این بیابان، بگیرم؟
چرا زیرِ انبو هِ چوب و نیزه، شدی پنهان؟
نداری مگر پیرُهن تا پوشی تنِ عریان؟
الهی برایت، بمیرم ، الهی برایت، بمیرم
خدایا حسینم اگر شد فدایت
رضا می دهم دَستِ پُر، بَر رضایت
روم سویِ آن قتله گاهش، پریشان
که با بوسه بر او، کمی جان بگیرم
کمی بوسه زان حَلقِ عطشان، بگیرم
برادر برادر !!کمی از سَرِ نیزه سَر کُن به پائین، به سویم
در این ابتدایِ، سفر برسرت با ید الا ّ که قرآن بگیرم
در این بی پناهی چراغ راهی شب مارا
بیابان ِتاریک و دشمن بی باک و بی پروا
الهی برایت بمیرم الهی برایت بمیرم
بازدیدها: 71