با كاروان سرخ
چند گامي نيست بيش از شوق من تا كربلا
چهره دارد مينمايد از همينجا كربلا
در دل خونين خود ، گشتي زدم ، ديدم ولي
بيش از هرجا ، هم اينجا هست پيدا كربلا
شاهد مقصود من ، پنهان در اين دشت غم است
مي روم با پاي سر، اين راه را تا كربلا
سنگلاخ از پيش پاي شوق من ، رَم ميكند
ميكشد تا سوي خويشم ، بيمحابا كربلا
چون سحرگاه ازل ، طرح دل ما ريختند
تاروپودش ، خورد پيوندي متين با كربلا
اين مكان ، گنجينهاي از قصههاي عاشقي است
عشق را گشتهست سي حرف الفبا كربلا
اشك ريز اي شيعه ! بر زخم تن اين دشت داغ
چونكه يابد التيام از گرية ما كربلا
علت مانائي اسلام ناب راستين
نيست جز رخداد عاشورا و الاّ كربلا
رويدادش منحصر در بخشي از تاريخ نيست
جمع ديروز و امروز است و فردا كربلا
(قدسي) از آغاز و پايان جهان تفسير خواست
عشق سر بر كرد و گفت از كربلا تا كربلا
بازدیدها: 26