غيرتِ سرخ
خاك خونين ، قتلگاه لشکر خورشيد بود
كربلا رنگين زخون افسر خورشيد بود
ظهر بود و نينوا مي سوخت در هرم عطش
دشت شيونپوش و حيران ، خواهر خورشيد بود
گاه در بالاي تل ، بر سرزنان ، شيونكنان
گاه گرم ناله ، بالاي سَرِ خورشيد بود
ذوالجناح آشفتهحال از خشم ميزد سر بهسنگ
سخت دلتنگ از وداع آخر خورشيد بود
واي دل ، چون شد كتاب عشق بيگلبرگ شد ؟
آه كز گلواژه خالي ، دفتر خورشيد بود
خواند هَلْ مِنْ ناصِرْ اما ماند تنها ، اي دريغ!
ديگر از جانباز خالي ، كشور خورشيد بود
جاي دامان حرير كهكشان ، در قتلگاه
از خدنگ و چوب و خنجر ، بستر خورشيد بود
داشت ايمن تا به آخر ، خيمهها را از گزند
غيرت سرخي كه در نيلوفر خورشيد بود
دست صيّاد شقاوت ، شد برون از آستين
بر سر بشكستن بال و پر خورشيد بود
(قدسي)! آن سنگينترين داغي كه او در سينه داشت
سوز اصغرj بود و داغ اكبر خورشيد بود
بازدیدها: 15