كوثر فيض ابديّت
فاطمهh اي حضرت خيرالنساء !
دخت نبي ، همسر شير خدا
ايكه تو بر آلِ كسا محوري !
بر سر زنهاي جهان ، افسري
جان جهان ، نفس مسيحاي توست
نون و قلم ، نطق شكر خاي توست
مبدأ قانون شريعت تويي
نَيّر مشكات حقيقت ، تويي
سرّ تو شيرازة قالوا بَلي است
قائمة عرش ، ز نامت به پاست
علت غائي به دو عالم تويي
جوهرة عالم و آدم تويي
هستيت ، آيينة اللهُ نور
مِهر درخشندة يومُ النشور
كوثر فيض ابديت تويي
مظهر نورِ احديّت تويي
مرتبهات ، غايت قصواي حق
حُبّ تو همتاي تولاي حق
وصف تو افزون ز دو صد مصحف است
خلق ترا، امر ترا ، در كف است
هست ترا منزلت اي عشق كل !
پايه فراتر ز مقام رُسُلْ
در دو جهان ، كفو عليg جز تو نيست
اُمّ ابيهاي نبي ، جز تو كيست ؟
نخل نبوت ، ز تو پر برگ و بار
باغ امامت ، ز تو رنگينبهار
زهره و انسية حورا ، تويي
نورِ دلِ سيّد بطحا تويي
پردگيان حرمِ كبريا
جز تو ندارند به كس التجا
در حرمت ، نادرة روزگار
مريم و حاجر شده خدمتگزار
تابع فرمان تو دورِ سپهر
آينهگردان تو مهتاب و مهر
حُجب و حيا را تو حيا دادهاي
خضر شرف را تو بقا دادهاي
طفل دبستان تو صبر و رضاست
ريزهخور خوان تو جود و سخاست
خوانده نبي ، پارة پيكر ترا
شافعه ناميده به محشر ترا
انس پيمبر، به وجود تو بود
سينة او، طور شهود تو بود
بود عليg را ، ز تو آرامِ جان
بست به ديدار تو احرام جان
ياس وجود تو چو پژمرده گشت
روح عليg ، در غمت آزرده گشت
گر كه نميبود نهان تربتت
فاش نميگشت به كس غربتت
خاک مزار تو كه داند كجاست ؟
محرم اين راز ، كه جز مرتضيg است ؟
شرح غمت نامة سربسته بود
حادثة پهلوی بشکسته بود
از علیg آن چهره نهان ساختي
در غم خود ، سوختي و ساختي
نامة سربسته به شب باز شد
صورت نيلي شده ابراز شد
خواند عليg ، نامة سَربسته را
فاجعة پهلوي بشكسته را
فاطمه جانh ! بي تو علي gپير شد
گريهاش از غصه گلوگير شد
بر سر خاكت ، دِلِ شب مينشست
سوختهدل ، شكوه به لب مينشست
تعزيه ميخواند ز ديوار و در
زمزمه ميكرد ، چو مرغ سحر
كي گُلِ من ؟ زود تو پرپر شدي
باعث تنهايي حيدر شدی
خانهام اي محرمِ دردآشنا !
بي گُلِ روي تو ندارد صفا
كو دگرم ، همنفسي ، همدمي؟
زخم جگرسوز مرا مرهمی ؟
گوش تو بر راز دلم باز بود
با سخنم ، جان تو دمساز بود
داغ دل از ياد غمت تازه شد
گرية من ، بيش ز اندازه شد
بوي تو پيچيده به كاشانهام
خيز و بیا باز سوی خانهام
ليك دگر ، دست به پهلو مگير
دست بر آن سينه و بازو مگير
هست حسين و حسن و زينبتb
منتظر زمزمة يا ربت
فاطمه جانh ! (قدسي) آتشنوا
هست به درگاهِ تو خرمنگدا
سینة او طور تولاي توست
چارة دردش ز مداواي توست
بازدیدها: 14