مدح و مصیبت حضرت علی اکبر g
امشب هواي سير، در آئينه دارم
پرواز رنگين در سپهر سينه دارم
امشب مرا شوق سفر افتاده در دل
در كوچة دل ميروم منزل به منزل
از كورة گرم نفسهايم برآيد
آهِ تب آلودي كه شورم ميفزايد
در موجخيز سينه ، طوفان ستاره است
گلدشت دِل ، آئينهباران ستاره است
هر كوكبي دارد نويدي آسماني
در دست ، گلپيغام شادي ، شادكامي
دانم كه اين طوفان پنهاني زجائيست
در جانم اين اشراق عرفاني زجائيست
دانم كه امشب هستيم لبريز مولاست
در سينه رستاخيز عشق ، از سوي بالاست
دانم كه در من اين كرامت، كبريائيست
اين انفجار نور، در جانم خدائيست
شادم كه امشب، گشته مولائي وجودم
خون شفق ، گل كرده در هر تار و پودم
امشب كه دل آئينهدار دلستان است
امشب كه دل با مرغ عرشي ، همزبان است
نوشم دمادم ساغر خورشيدي عشق
از دست رعنادلبر توحيدي عشق
امشب سراپايم ، عطشنوش نياز است
در رگ رگم پيچيده گلبانگ نماز است
امشب نماز راز ، بر دلبر گزارم
بر آستانش ، تا سحر، سر ميسپارم
آن دلبر آئينهپوش كوي افلاك
شمشاد طاهاطلعت گلخانة خاك
آن ارغوان سرخدشت كربلائي
راز ازل جاري به نايِ نينوائي
نامش كليد گنج اكسير حقايق
همتاي پيغمبر، به خُلق و خَلق و منطق
همتاي او ، در رتبه چيزي كم ندارد
اين جاه را جبريل سبحان هم ندارد
او صافي كوثر، به ميناي الستيست
ميخانه در ميخانه ، عشق و شور و مستيست
وَجْهُالَّهي در حسن، از يوسف فراتر
در چشم مستش ، كوثر معني شناور
در دست مويش، رشتة شيدائي عشق
مركبسوار كهكشانپيمائي عشق
گيسوي مُشكينش ، نوازشگاه دلهاست
محراب ابرويش ، پرستشگاه دلهاست
رويش ز صد دشت شقايق باصفاتر
نرگس سجوده آورده ، بر آن غمزة تَرْ
در آستينش، طرّة باد بهاريست
گلگونحديثش ، سوز آواز قناريست
بنهاده تا با كاكلش بر روي سر، تاج
صبر و قرار عاشقان را كرده تاراج
چشمي كه بر ميخوارگان عشق ، ساقيست
بويي كه مستيبخش گلهاي اقاقيست
سرچشمة رادي ، جوانمردي ، دليري
گنجينة آزادگي ، روشنضميري
در كربلاي عشق ، اسماعيل عطشان
برتر ذبيح از درگه شاه شهيدان
شاه شهيدان در رخش غرق تماشاست
آنسان كه موسي ، جلوهنوش طور سيناست
شاه شهيدان را شهود لي مع الله
رشگ آورد نه طاق ، بر آن حشمت و جاه
شاه شهيدان را به ميقات دل احرام
آن ذوالفقار حيدري در دست اسلام
شاه شهيدان ، معتكف در كوي وصلش
محو تماشايش ، خراب از بوي وصلش
اي گلسرود جاودان باغ هستي !
اي در تو جاري ، جويبار حق پرستي !
ما در عزايت ، صد نيستان ناله داريم
چون لاله صحراي غربت ، داغداريم
ما اربعينها در عزايت گريه كرديم
چون شمع، هر شب را به پايت گريه كرديم
هر جا لواي سوگواران تو برپاست
طوفان اشك و ناله هامان، ماتم افزاست
ما با غم عشق تو اي گل ، آشنائيم
در هر كجا ما با تولاي شمائيم
در وقت رفتن ، اي كه هجدهساله بودي!
زيباترين شعر شهادت را سرودي
گفتي ، پدر! جدم رسول اللهoاينجاست
بنگر، به دستش جامي از آب گواراست
آبي كه رشگ آب خضر زندگانيست
هر قطره اش ، لبريز فيض جاودانيست
اي زادة زهراh عليِ اكبرg عشق!
زيباترين آئينة پيغمبرoعشق
سيراب گشتي آندم از صهباي ساقي
جان باختي در راه وجه الله باقي
طرز تو درسآموز رهپوي كمال است
ما را نگهدار از سراشيب زوال است
آموختيم از مكتبت ، آزادگي را
در راه حق، رسم و ره دلدادگي را
آموختيم از تو ، كه بايد مرد باشيم
غمخوار محرومان صاحبدرد باشيم
عطر مرامت رهگشاي مذهب ماست
در پيروي از تو ، تمام مطلب ماست
ما سالكان دل ، ولي گمكرده راهيم
ما بيتو در طوفان غم ، بي جانپناهيم
امشب كه ميلاد سعادت رفعت توست
امشب كه روشن آفتاب طلعت توست
مپسند ما را دلپريش اي پور معصوم!
مگذار (قدسي) را ز فيض خويش محروم !
بازدیدها: 16