عاشقان موسم ديدار گذشت
رمضان ماه مناجات گذشت
ماه مقبولي طاعات گذشت
رفت ماهي كه به هنگام سحر
داشت از بهر دعا ، فيض اثر
لحظهها بوي گل مريم داشت
دل ما خوبترين همدم داشت
همدمي چون شب گیسوی نگار
روز و شب زمزمه در خلوت یار
كو به گلدسته نواي سحري؟
كو ز مرغ سحري نغمهگري؟
كو دگر زمزمه در كوي سحر؟
پرسه در كوچة گيسوي سحر؟
وقت خوش بود، ولي زود گذشت
ماه مهماني معبود گذشت
شب قدرش ، چه اهورائی بود؟
در دمش روح مسيحايي بود
چقدر زمزمهها لذت داشت؟
لحظهها ، عطر گل الفت داشت
صوت قرآن ، به فضا ميپيچيد
چشم عشاق ، خدا را ميديد
مرغ عرشي به زمين ميآمد
روح ، از عرش برين ميآمد
چشم اگر گرية حاجت ميريخت
فيض ، از ابر اجابت ميريخت
اهل دل غرق مناجات و دعا
بود ، آمين به لب ماذنهها
كو دگر خلوت عرفاني شب ؟
با خدا ، گرمي نجواي طلب ؟
ياد پرشوري طاعات ، بهخير
مستي از جام مناجات بهخير
ياد باد آنكه به خلوتگه راز
بود چون جویِ روان ، اشك نياز
ياد باد آنهمه توفیق دعا
سبحهگرداني مردان خدا
بعد از اين نور ندارد آفاق
رونقي نيست به كار عشاق
بعد از اين ، اهل دعا ، محزوناند
محرمان سحري دلخوناند
بعد از اين ، خلوت شب ، بينور است
روز عشاق ، شب ديجور است
بعد از اين سوتهدلان گرياناند
نوحة هجر، به شب ميخوانند
بعد از اين اي سحر آرام مگير !
كه خموش است ، نواي شبگير
نایدت چشمة اسرار به جوش
بيشباهنگ ، بمان ، سرد و خموش
کز برت محرم افلاكي رفت
غمگسار قفس خاكي رفت
مرغ شب ، صوت غمافزا دارد
اشك ، از چشم فلق ميبارد
اي سحر ! اي شب ! اي صبح ! اي روز !
كو شما را دگر آن جانافروز ؟
عاشقان ! موسم ديدار گذشت
فرصت ديدن دلدار گذشت
عاشقان رمضان ! گريه كنيد
شد ز كف دُرِ گران ، گريه كنيد
عاشقان ، موسم هجران آمد
سي شب وصل ، به پايان آمد
سي سبد عاطفه ، سي بزم بهار
سي سحر زمزمه در محضر يار
سي گل از باغ طرب پژمردند
نغمهها ، زمزمهها ، افسردند
گل شاداب دعا باران خورد
باغ سرسبز عبادت افسرد
طاقت از دست شد ای سینه ! بسوز
دل ، بر آن یار سفر کرده بدوز
يا اباصالح f! اي حجت حق !
اي به کُونَین ، ولي مطلق !
روزهداران غمت را بنگر
عاكفان حرمت را بنگر
بي تو ما عيد نداريم ، بيا
جز تو اميد نداريم ، بيا
روي بنما كه غمت ما را كشت
انتظار قدمت ما را كشت
طبع (قدسي) ز تو گوهرريز است
شعرش از مهر رخت لبریز است
بازدیدها: 25