راز و نیاز « تصنیف »
خدایا آتش عشقت به جانم شعلهور کن
دلم را غرقه در شط مناجات سحر کن
تو دانی تا به خود نزدیکم از قرب تو دورم
مرا از من بگیر و در غم خود غوطهور کن
خدایا بیپناهم ، گُداز اشگ و آهم
به جز لطف تو یارا ، نباشد تکیهگاهم
تو ای هستیم ، می و مستیم ، منم رسوای عالم !
ز روی کرم ، ز چشم ترم ، مگیر اشک دمادم
نگاهی سوی بندة بینوایت
که در عاشقی شد دلش مبتلایت
قسم بر مستان ، به سینة سوزان ، در این شب باران ،
به من احسان کن
سراپا شورم ، بخوان به حضورم ، چرا ز تو دورم ؟
مرا درمان کن
بازدیدها: 23