صهباي وصل
به راه ميكدة عشق اگر گذر نكنيم
لبي زساغر صهباي وصل ، تر نكنيم
چو ره دراز و خطر در كمين و شب تاريك
چرا تدارك نوري ، در اين گذر نكنيم ؟
چو دستماية ما از حيات ، يك دودم است
بر آن سَريم كه در غفلتش به سر نكنيم
حجاب ديده ما نيست ، آب و رنگ مجاز
دمي هواي حقيقت ، زسر به در نكنيم
چو عشق ، قافله سالار ماست در ره وصل
در اين شب سيه ، انديشه از خطر نكنيم
به دوشِ بحر علايق ، حباب ساده دليم
كه در كشاكش امواج ، جامه تر نكنيم
به كنج خلوت دل ، خواهد از خدا (قدسي)
شبي مباد كه با سوز دل سحر نكنيم
بازدیدها: 8