لبيك اِحرام
به گرد كعبه دل من ، به ياد روي تو باشد
لبم به تلبيه ، لبيكزن به سوي تو باشد
مرا به محضر چشمت ، چه حاجتاست به زمزم
كه شور و مستيام از آن مِيِ سبوي تو باشد
شبي كه از عرفات افتدم گذار به مشعر
وقوف مي كنم و در دل آرزوي تو باشد
در اصطلام حَجَر ، خاطرم به خال تو دلخوش
حَطيم من ، چمن خطِّ مشکبوي تو باشد
مرا ، مران ، دمي از مسجدالحرام جمالت
كه قبلة دل من ، طلعت نكوي تو باشد
ميان ركن و مقامي تو و منم زتو غايب
تو روبروئي و چشمم به جستجوي تو باشد
من اعتراف به تقصير در مناي تو دارم
كه جان من نه سزاوار وصل روي تو باشد
سحر به كوي صفا ، غرق در مكاشفه ديدم
كه طوف كعبه و ميقات ، گرد كوي تو باشد
در اين حرم ، لب پير و جوان ثناي تو گويد
به هر كه مينگرم ، گرم گفتگوي تو باشد
چه آشنا و چه بيگانه ، محرمند در اينجا
كُدام سر ، كه ، نه سرمست هايوهوي تو باشد ؟
كنار كعبه چو گل كرد طبع نازك (قدسي)
غزل سرود و در آن شرح موبهموي تو باشد
بازدیدها: 26