معکوس
تو خاری ، از گل و از بوستان چه میدانی ؟
ز فصل سبز بهار ای خزان ! چه میدانی ؟
به باغ ، چون علف هرزه سر زدی از خاک
تو قدر تربیت باغبان چه میدانی ؟
گون تباری و پنداری از نژاد گلی
چو کاکتوسی و از ارغوان چه میدانی ؟
درون پیلة خود ، کرموار محبوسی
تو از ملائک عرشآستان چه میدانی ؟
کریه منظر و خفاشخو و ددصفتی
تو بدسگال ، ز خوبی ، نشان چه میدانی ؟
حسد تو را به لجنزار کرده غرق خطا
زلال چشمة آب روان چه میدانی ؟
تو کبرسیرت از افتادگی چه میفهمی ؟
تو پستمایه ز والا مکان چه میدانی ؟
به دوزخ طمع خویش ، شعلهوار بسوز
تو طعم میوة باغ جنان چه میدانی ؟
چو راهوار که باشد اسیر آب و علف
ز سیر مرغ بلندآشیان چه میدانی ؟
اسیر خاک و ز افلاک دم زنی هیهات
تو غرق ظلمتی از نور جان چه میدانی ؟
چکامههای تو را رنگی از تعهد نیست
اگر چه شاعری از آرمان چه میدانی ؟
کلام تو ، همه پر نیش و خالی از نوشاست
تو غیر نیش زبان ، از بیان چه میدانی ؟
بازدیدها: 28