نرگس مست
كرشمهاي كه سحر چشمِ مِي فروشم كرد
ربود صبرم و تاراج عقل و هوشم كرد
نبود در دل من نشئة خوش مستي
فداي نرگس مستش ، كه بادهنوشم كرد
كرامت از مِيَمْ اين بس ، كه در سيه مستي
به دور بزم حريفان ، سبو به دوشم كرد
چه مِي؟ كه از پس يك عمر خويشتن داري
لبم به عربده بگشود و در خروشم كرد
به حيرتم چه فسون يار خواند در گوشم ؟
كه عاشقانه سراپا ، سخن نيوشم كرد
به پرده بودي و وصف تو بر زبانم بود
عجب كه حسن تو با جلوهاي خموشم كرد!
از آن جفاي ترا ميخرم به جان اي دوست!
كه عشق حلقة افتادگي به گوشم كرد
نبود پاي مرا استقامت ره عشق
عنايت تو در اين راه ، سخت كوشم كرد
اگر چه در دلم اسرار غيب ميجوشد
حضور مردم بيگانه رازپوشم كرد
رسيد بر لب دلبر، دلم چو نِِِِي (قدسي)!
دميد در من و پر نغمه از سروشم كرد
بازدیدها: 40