غزلپوش
مسيحم ، طفل من يك مريمستان سينه ميخواهد
ندارم همدمي ، سهراب من ، تهمينه ميخواهد
دلم را پشت ديوار نگاه خود ، حمايت كُن
كه اين گوهر ، ز بيم راهزن ، گنجينه ميخواهد
تو در گلزاري و دزدانه چشم من به دنبالت
تماشاي تو را ، گاه از شكاف چينه ميخواهد
كجا پنهاني اي چشمت ، غزلجوش دل تنگم
بيا بنشين مقابل ، طوطيام آئينه ميخواهد
دل من ميپسندد شادي دنبالهداري را
به دور از غم ، نشاط از شنبه تا آدينه ميخواهد
من از نو كيسه ياران زباني ، سخت بيزارم
دلم در دوستي ، همصحبت ديرينه ميخواهد
نباشد كار آساني زخود گشتن رها (قدسي)!
دعاي مستجاب آري ، دِلِ بيكينه ميخواهد
بازدیدها: 13