اهل دل
موجیم ما و پهنة دریاست جای ما
طوفان حباب میشکند ، در هوای ما
ما را به خانقاه و خرابات کار نیست
هر جا که هست اهل دل آنجاست جای ما
از خانقاه ، خرقه گرفتن ز ما مخواه
گو پیر عشق ، خرقه فرستد برای ما
امشب تمام هستی ما دست خواهشاست
تا بر حریم راز رسد ، با دعای ما
تسبیح ما به روی زمین ، دانه دانه ریخت
تا جاگرفت زلف تو در دستهای ما
زاهد ! ز گوش پنبه درآور که ممکناست
ناخواسته ، رسد به تو بانک رسای ما
ای آسمان ! به دشت جنون ، یک عطش ببار
تا زین کرانه محو شود ، نقش پای ما
چشمی کجاست تا که ببیند که از ازل
هر ذرّه روزنی است به قالوابلای ما
مائی که زیر بار فلک هم نمیرویم
عشق تو بسته بند به روح رهای ما
یا رب ! ز رنج هستی خود غرق محنتیم
از ما بگیر این منِ هستی نمای ما
(قدسی)! زطبع ما غزلی شعله برکشید
یارب ! مباد سوخته شمع نوای ما
بازدیدها: 22