بي نشان
بينام و بينشان است ، او را كه ميشناسد ؟
پيدا ولي نهان است او را كه ميشناسد ؟
عطر سلام دارد ، سحر كلام دارد
با خلق مهرباناست ، او را كه ميشناسد ؟
وقت سخن چو طوطي ، خوشنغمه و شكرريز
شيرين چو داستاناست ، او را كه ميشناسد ؟
چشمش مِيِ شبانه ، كامش پر از ترانه
اعجوبه در بياناست ، او را كه ميشناسد ؟
در آرمان ايمان ، روشنگر جوانان
خورشيد اصفهاناست ، او را كه ميشناسد ؟
چون موج بيمحابا ، چون لُجّه ژرف و پايا
درياي بيكران است ، او را كه ميشناسد ؟
يك شعر ناسروده ، يك دل ز ما ربوده
چون بخت ما جوان است ، او را كه ميشناسد ؟
در آستين سبزش ، دارد بهار عرفان
در عشق نكتهدان است ، او را كه ميشناسد ؟
بالايي زميني ، با عرشيان صميمي
مردي ز آسمان است ، او را كه ميشناسد ؟
از علقهها مجرّد ، صافي دِلِ مؤيَّدْ
سيمرغ لامكان است ، او را كه ميشناسد ؟
تنديس حقپرستي ، محو رموز هستي
حقدان و حقنشان است ، او را كه ميشناسد ؟
در بزم عاشقي شمع ، شمعي كه قبلة جمع
جمعي كه يك جهان است ، او را كه ميشناسد ؟
مِعمار نكته ناب ، عارف به سِرِّ ناياب
دولابی زمان است ، او را كه ميشناسد ؟
بازدیدها: 42