دمی با امام عصر .
(بر اساس تصنیف بهار دلکش)
چمن سراپا ز سبزة خط تو مست است
قد صنوبر به پیش قامت تو پست است
فریب چشمت ز نرگس چمن جگر سوخت
برآمد از خویش و هستیاش به روی دست است
ای عروس بهار
بر شفق گل ببار
به رنگ خورشید
خوش بخوان یک غزل
تا برقصد زُحل
که مستِ مست است
***
بهشت رخسار تو به قرآن، آیه دارد
بهار از آن عطر موی تو پیرایه دارد
نسیم گیسوی تو شبیه نوبهار است
خطا گفتم نوبهاران از تو مایه دارد
***
خیال گرم تو ای نسیم صبح صادق
کند سحر دشت خاطر مرا شقایق
در این گلستان شبی به شبنم اقتدا کن
بیا و بنشین به برگ زرد رویِ عاشق
***
نگار دیرآشنایِ من، به دلربایی
مگیر از من روی خود که من غم تو دارم
نگاهِ حیرت به راز مبهم تو دارم
ببین پس از
آن جداییها
بینواییها
دل در آن زلفِ
پُر خَمِ تو دارم
بازدیدها: 45