اخلاص از نگاه دیگری
اخلاص کسبی (مُخلِصین) با اخلاص خدادادی(مُخلَصین) کاملا متفاوت است ، این بادوام است و آن بی دوام ، و انسان ها در ومواقع اضطراری اخلاص پیدا می کنند و هرگاه اضطرار برطرف شد اخلاص هم از بین می رود و شرک جایگزین آن می شود به آیۀ زیر توجه فرمایید:
( سوره العنكبوت) (65) ( ص 404) فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ
از این آیه نتیجه گرفته می شود که اولاً اخلاص واقعی از آن کسانی است که همیشه در حال اضطرار به سر می برند در ثانی اخلاص مقطعی وقتی به دست می آید که اضطرار مقطعی برای کسی حاصل گردد
دفتر سوم
( 1139) تو از اين سو و از آن سو چون گدا
اى كُهِ معنى چه مىجويى صَدا
( 1140) هم از آن سو جو كه وقت درد، تو
مىشوى در ذكر يا رَبّى دو تو
( 1141) وقت درد و مرگ از آن سو مىنمى
چون كه دردت رفت چونى اعجمى؟
اعجمى: كه سخن به زبان بيگانه (جز زبان خود) رسا نتواند گفت. مجازاً: رو گردان از حق، خدا نشناس.
مضمون آيه شريفه در سوره زمر كه مىفرمايد: وَ إِذا مَسَّ اَلْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ 39: 8 يعنى وقتى آسيبى بانسان مىرسد خدا را مىخواند و بسوى او بر مىگردد پس از آن وقتى نعمتى باو عطا فرمود كسى را كه پيش از آن مىخواند فراموش مىكند
( 1142) وقت محنت گشتهاى اللّه گو
چون كه محنت رفت گويى راه كو؟
وقت محنت اللَّه گو بودن: چنان كه در قرآن كريم است وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى اَلْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ اَلشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ. 41: 51 (فصلت، 51) و چون به انسان نعمتى ارزانى داريم روى مىگرداند و دورى مىكند و چون به شرى مبتلا مىشود دعاهايى طولانى دارد.
عنکبوت/ 65 /ص404
( 1143) اين از آن آمد كه حق را بىگمان
هر كه بشناسد بود دائم بر آن
از بیت بالا نتیجه گرفته می شود که اخلاص دایم نصیب اهل معرفت است
***
دفتر ششم
اذا رکبوا فی الفلک دعوالله(4213)تا(4216)
(4213)چون پيمبر گفت: مؤمن مِزهَر است
در زمانِ خاليى نالهگر است
به این حدیث منسوب به پیامبر (ص): مَثَلُ المُؤمِنِ کَمَثَلِ المِزمارِ لایَحسُنُ صَوتُهُ اِلّا بِخَلاءِ بَطِنِه.(ر.ک. احادیث مثنوی، ص 222.)«مؤمن به نای مانَد که صدایش نکو نشود جز با تهی بودن درونش.»
(4214) چون شود پُر، مُطربش بنهد ز دست
پُر مشو كآسيبِ دست او خوش است
آسیب: ضربه، کوب. در اینجا مراد مضراب است که با لفظ مطرب تناسب دارد.
(4215)تى شو و خوش باش بَينَ اِصبَعَين
كز مَىِ لا اَين، سرمست است اَين
تی: خالی، تهی.لااَین: لامکان.
از ما سِوَی الله خالی شو و میان دو انگشت او، یعنی بین صفات جلالیه و جمالیة حضرت حق با خشنودی قرار گیر که عالَم مکان از شراب لامکان سرمست شده است. (4216) رفت طغيان، آب از چشمش گشاد
آبِ چشمش، زرعِ دين را آب داد
طغیان او از میان رفت. یعنی چون اموال و املاکش از دست رفت، حالت استغنا و سرمستی اش نیز محو شد. در آن حال دلش شکست و اشک از چشمانش جاری گشت. و اشک چشمش مزرعة دین را آبیاری کرد
بازدیدها: 17