(سوره ص) (78) (ص 457) وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ (78)
دفتر دوم
انسان تا اهل نفس اماره است باید تا می تواند خود را تصفیه کند و گناه خود را به گردن ابلیس میندازد
از زبان ابلیس
(2720) بىگُنه لعنت كنى ابليس را
چون نبينى از خود آن تلبيس را
(2721) نيست از ابليس، از توست اى غوى
كه چو روبه سوى دُنبه مىروى
غوى: گمراه. چون روباه سوى دنبه رفتن: داستان باغبان و دام نهادن وى براى شكار روباه و فريفتن روباه گرگى را و به دام افكندن وى را چند تن به نظم در آوردهاند. يكى را مؤلّف الذريعه ذيل «گرگ و روباه» آورده است كه بيت نخستين آن اين است:
اى پر هنر خجسته كردار
يك لحظه تو گوش سوى من دار
(الذريعه، ج 8، ص 206)
و ديگرى داستان منظومى كه خود در مكتب خانه خواندهام و بارها چاپ شده و آغاز آن اين است:
راوى اين سخنان دمساز
كرد اين گونه حكايت آغاز
كاندرين باغ يكى محتشمى
داشت باغى چو بهشت ارمى…
(داستان گرگ و روباه)
نيز به صورت مثل: «إليَةٌ فِى بَرِّيَّةٍ: دنبهاى در بيابان» در مجمع الامثال (فصل امثال مولدين) آمده است.
آن كه مىگفتى كه كو اينك ببين
دشت مىديدى نمىديدى كمين
بىكمين و دام و صيّاد اى عيار
دُنبه كى باشد ميان كشتزار
272- 271 3
(2722) چون كه در سبزه ببينى دنبهها
دام باشد اين ندانى تو چرا؟
(2723) ز آن ندانى كِت ز دانش دور كرد
ميل دنبه چشم و عقلت كور كرد
(2724) حُبُّكَ الأشياء يُعمِيكَ يُصِمّ
نَفسُكَ السَّودا جَنَت لا تَختَصِم
نَفسُكَ السَّودا…: نفس سياه (پليد) تو جنايت كرد، جدال مكن.
حديث نبوى «حُبُّكَ الشَّيْءَ يُعمِى وَ يُصِمّ.» (احاديث مثنوى، ص 25)( من لایحضره الفقیه)و از سخنان امير مؤمنان (ع) است كه «الاَمانِىُّ تُعمِى أعيُنَ البَصائِرِ» (نهج البلاغه، كلمات قصار: 275) امام علی (ع): وَمَن عَشِقَ شَیئاً اَعمی بَصَرَه ( و هرکه به چیز ی عشق ورزد آن چیز دیدگانش را کور کند )نهج البلاغه.خطبۀ 109
***
دفتر چهارم
(شیطان و رانده درگاه شدن)
( 1391)
باز آن ابليس، بحث آغاز كرد
كه بُدم من {سرخ رو} كرديم، زرد
سرخ رو: كنايت از سرافزار، و در آن تلميحى است بدان كه آفرينش ابليس از آتش است و آتش سرخ است.
( 1392)
رنگ، رنگِ توست، صَبّاغم توى
اصل جرم و، آفت و، داغم توى
( 1393)
هين بخوان «رَبِّ بِمَا أغوَيتَنِى»
تا نگردى جبرى و، كَژ كم تنى
تا نگردى جَبرى: از داستان ابليس عبرت بگير و جبر را بهانه مكن.
« سورة اعراف ،آيه 16 : قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ اَلْمُسْتَقِيمَ
گفت شيطان كه بما أغوَيتَنى / كرد فعل خود نهان ديو دَنى1488 ، 1 »
( 1394)
بر درختِ جبر، تا كى بر جهى؟
اختيار خويش را، يك سو نهى
( 1395)
همچو آن ابليس و، ذُرِّيّات او
با خدا در جنگ و، اندر گفت و گو
ذَریّات: جمع ذُریّه به معنی نسل، فرزندان.
***
رانده شدن شیاطین از آسمان ها
«(صافات، 10)إِلاَّ مَنْ خَطِفَ اَلْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ.
الطارق/3/ص591: النَّجْمُ الثَّاقِبُ
سورةحجر آیة 16 تا 18 ص 263 : وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فىِ السَّمَاءِ بُرُوجًا وَ زَيَّنَّهَا لِلنَّاظِرِينَ یعنی و بتحقيق قرار داديم در آسمان برجهايى، و زينت كرديم آن را براى تماشاگران ، وَ حَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَنٍ رَّجِيمٍ یعنی و حفظش نموديم از هر شيطانى رانده شده ، إِلَّا مَنِ اسْترَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُّبِينٌ یعنی مگر آن شيطانى كه براى استراق سمع نزديك شود (تا گفتگوى ملائكه را در باره امور غيبى بشنود) که شهاب مبين دنبالش مىكند
در سورةصافات از آیة 6 تا 10 : إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ یعنی همانا ماييم كه آسمان دنيا را با زينت ستارگان آراستيم ، وَ حِفْظًا مِّن كلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ یعنی تا هم زينت آن باشد و هم آسمان را از هر شيطان سركشى حفظ كند ،لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلىَ الْمَلَا الْأَعْلىَ وَ يُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ یعنی تا شيطانها نتوانند به آنچه در سكان آسمان مىگذرد گوش فرا دهند و اگر خواستند گوش دهند از هر طرف رانده شوند ،دُحُورًا وَ لهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ یعنی و در نتيجه از آسمان دور شوند و براى ايشان است عذابى واجب ،إِلَّا مَنْ خَطِفَ الخْطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شهَابٌ ثَاقِبٌ یعنی آرى شيطانها نمىتوانند به سخنان فرشتگان گوش فرا دهند مگر آنهايى كه كلام ملائكه را بربايند كه آنها نيز بلافاصله هدف شهاب ثاقب قرار مىگيرند.
سورةملک آیة5 ص 562 :وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَ جَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَ أَعْتَدْنَا لهَمْ عَذَابَ السَّعِيرِ یعنی ما آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آنها را وسيله رجم شيطانها قرار داديم (تا براى شنيدن اخبار غيبى به آسمان نزديك نشوند) و براى آن شيطانها عذابى دردناك تهيه كردهايم
( 1789)ديو دزدانه سوى گردون رود
از شهاب مُحرِق او مَطعون شود
مُحرِق: سوزاننده. شَهابِ مُحرِق: ستاره نورانى.مَطعون: طعنه خورده، زخم رسيده، کسی که مورد اصابت نیزه قرار گرفته باشد، سرزنش شده.
( 1790)سر نگون از چرخ زير افتد چنان
كه شقى در جنگ از زخم سنان
سِنان: سر نیزه.
( 1791) آن، ز رشك روحهاى دل پسند
از فلكشان سر نگون مىافگنند
اینکه شیاطین را از آسمان ها می رانند به خاطر غیرت روح های انبیاء و اولیای الهی است.
روحهاى دل پسند: كنايت از ارواحِ اولياى حق.
«پهنة آسمان جای انبیا ء و اولیا و فرشتگان پاک الهی است نه جای ارواح خبیث شیاطین »
(شیاطین)
( 3324) نك شياطين، سوىِ گردون، مىشدند
گوش، بر اسرارِ بالا، مىزدند
نَک: اینک، بلکه.
( 3325) مىربودند اندكى_ ز آن رازها
تا شُهُب مىراندشان، زود از سما
آنان اندكى از آن رازها را مىربودند و برای راندنِ آن ها، شهاب که تيرهاى آتشين است آنها را از آسمان مىراند
شُهُب: جمع شِهاب: شعله مانندى كه شب در آسمان ديده مىشود.
راندن شهاب: گرفته از قرآن كريم است (صافات، 10)
( 3326) كه رويد آن جا! رسولى_ آمده است
هر چه مىخواهيد زو آيد به دست!
ای شیاطین اگر اسرار می خواهید به زمین نزد رسول ما روید که ما راه را برایتان نزدیک کردیم و همه چیز از او به دست می آید
( 3327) گر همىجوييد دُرِّ بىبها
«اُدخُلوا الأَبيَاتَ مِن أبوابِهَا»
189(بقره، 189) مولانا در داستان خدو انداختن خصم در روى امير المؤمنين على (ع)و انداختن على شمشير را از دست
( 3763) چون تو بابى آن مدينة علم را
چون شعاعى آفتاب حلم را
( 3764) باز باش اى باب بر جوياى باب
تا رسد از تو قشور اندر لباب
( 3765) باز باش اى باب رحمت تا ابد
بارگاه «ما لَهُ كُفْواً اَحَد»
ابوطاهر سلفى از روایان سنی اين روايت را با تعبير «أنا دار الحكمة وعلي بابها» با سند صحيح نقل كرده و تمام راويان آن از ديدگاه اهل سنت موثق هستند :َدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْكَشِّيُّ، نَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الدَّوْسِيُّ، نَا شَرِيكٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ” أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا “السلفي، أبو طاهر (متوفاى 576ه)، الجزء الثالث من المشيخة البغدادية لأبي طاهر السلفي، ص16، ح48، مصدر المخطوط: الأسكوريال، طبق برنامه جوامع الكم.
حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْفٍ، حَدَّثَنَا مَحْفُوظُ بْنُ بَحْرٍ الأَنْطَاكِيُّ، حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الأَنْصَارِيُّ الْكُوفِيُّ، عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا مَرْفُوعًا “أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ، وَعَلِيُّ بَابُهَا”
ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه فرمود: من شهر حكمت هستم و على دروازه آن است.الأطرابلسي، خيثمة بن سليمان (متوفاى343هـ)، من حديث خيثمة بن سليمان، ص754، ح176، تحقيق: قسم المخطوطات بشركة أفق للبرمجيات، ناشر: شركة أفق للبرمجيات، مصر، الطبعة: الأولى، 2004م.
محمد بن جرير طبرى در كتاب تهذيب الآثار (مسند علي) اين روايت را با سه سند مختلف نقل كرده است و بعد از يكى از آنها مىگويد كه سند اين روايت صحيح است:
حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى السُّدِّيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الرُّومِيُّ، عَنْ شَرِيكٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنْ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ، عَنِ الصُّنَابِحِيِّ، عَنْ عَلِيٍّ، أَنّ النَّبِيَّ (ص) قَالَ: “أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ، وَعَلِيٌّ بَابُهَا”
على (عليه السلام) از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه فرمود: من خانه حكمت هستم و على در آن است.
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، تهذيب الآثار وتفصيل الثابت عن رسول الله من الأخبار (مسند علي)، ص104، تحقيق: محمود محمد شاكر، ناشر: مطبعة المدني ـ قاهرة.
أبونعيم اصفهانى در كتاب معرفة الصحابه، اين روايت را با اين سند نقل كرده است:
حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ خَلادٍ وَفَارُوقٌ الْخَطَّابِيُّ، قَالا: حَدَّثَنَا أَبُو مُسْلِمٍ الْكَشِّيُّ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ الرُّومِيِّ، حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِيِّ، عَنْ عَلِيٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا.لأصبهاني، ابو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، معرفة الصحابة، ج1، ص106، باب: مَعْرِفَةُ إِعْلامِ النَّبِيِّ (ص) إِيَّاهُ أَنَّهُ مَقْتُولٌ، المحقق: مسعد السعدني، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولى، 2002م.
به همین چهار راوی سنی بسنده می کنیم
(ص 29) (سوره البقره) (189)يَساَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِىَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجّ وَ لَيْسَ الْبرِّ بِأَن تَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَ لَاكِنَّ الْبرِّ مَنِ اتَّقَى وَ أْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ از تو از هلالها مىپرسند كه غرض از اينكه قرص قمر در هر ماه يك بار به صورت هلال در مىآيد چيست؟ بگو اينها وقتها را براى مردم و براى حج معين مىكنند و اين كار خوبى نيست كه شما در حال احرام از پشت بام داخل خانهها شويد، بلكه عمل صحيح اين است كه از خدا بترسيد و خانهها را از در درآييد و از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد (189)
( 3328) مىزن آن حلقة در و، بر باب بيست!
از سوى بامِ فلكتان، راه نيست
( 3329) نيست حاجتتان، بدين راهِ دِراز
خاكيى_ را دادهايم اسرارِ راز
( این آن نکته ای است که در بیت 3324 قول داد)
( 3330) پيش او آييد اگر، خائن نِييد
نيشكر گرديد از او، گر چه نِييد
نيشكر شدن: كنايت از پذيراى هدايت شدن.
***
( 3339) راند ديوان را، حق از «مِرصادِ» خويش
عقلِ جزوى را، ز استبدادِ خويش
مرصاد: كنايت از آسمان.«(ص593 سوره الفجر) (14) إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ آرى پروردگار تو همواره در كمين است »
(شیطان و رانده درگاه شدن
( 3342) بندگِىِّ او، به از سلطانى است
كه «أنَا خَيرٌ» ،دَمِ شيطانى است
أنَا خَيرُ: من بهترم.
علَّت ابليس انا خيرى بُدست
وين مرض، در نفس هر مخلوق هست3216 / 1
( 3343) فرق، بين و، بر گزين، تو اى حبيس!
بندگىِّ آدم از كِبر بليس
از روی انصاف بنگر ، فرق این دو را ببین و بندگی آدم را از تکبر ابلیس برگزین
حبيس: محبوس، زندانى.
بازدیدها: 8