کسانی که در پی اسمند از مسمی باز می مانند و از جام معرفت سیراب نمی شوند و در خیال، عمر می گذرانند و به حقیقت نمی رسند
دفتر اول
( 3453) از هواها كى رهى بىجامِ هو
اى ز هو قانع شده با نام هو
اى كسى كه از هو بنام هو قانع شدهاى بدون اينكه جام هو بنوشى كى از هواها رهايى خواهى
هو: حقيقت خدا، ذات اللَّه.
باد در مردم هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتى پيغام هوست
1101 1
( 3454) از صفت وز نام چه زايد خيال
و آن خيالش هست دلاّل وصال
از نام و مقصد و وصف او چه عايد انسان مىشود؟ فقط خيال كه بمنزله دلال و واسطه رسيدن به مقصود است.
صفت: وصف كردن چيزى. دلال: راهنما.
( 3455) ديدهاى دلاّل بىمدلول هيچ
تا نباشد جادّه نبْود غول هيچ
البته بايد دلال به يك مقصد و مقصودى دلالت كند و گر نه دلال معنى نخواهد داشت همچنان كه اگر جاده و راهى نباشد غول گمراه كننده معنى ندارد.
مدلول: آن چه دلال بدان راه نمايد
( 3456) هيچ نامى بىحقيقت ديدهاى
يا ز گاف و لامِ گُل، گُل چيدهاى
( 3457) اسم خواندى رو مسمّى را بجو
مه به بالا دان نه اندر آب جو
مسمّى: آن چه بر آن اسمى نهادهاند. و در اين اشارت است به خلاف ميان اشعريان و معتزلان كه آيا اسم عين مسمى است يا غير آن. و بديهى است كه مقصود از اسم حروف آن نيست، بلكه نزاع در مدلول اسم است كه آيا ذات است من حيث هى هى يا ذات است به اعتبار امرى كه بر آن عارض شده. و در اصطلاح عارفان اسم عبارت از ذات است به اعتبار اتصاف به وصفى از اوصاف و نعتى از نعوت.
ماه در بالا دانستن: براى ديدن ماه آسمان را نگريستن: «مىگويند اوحد الدين كرمانى در شهود حقيقت توّسل به مظاهر صورى مىكرد (به خوب رويان مىنگريست). شيخ شمس الدين تبريزى از او پرسيد در چه كارى؟ گفت ماه را در طشت آب مىبينم. شمس الدين گفت كه اگر بر قفا دنبل ندارى چرا بر آسمانش نمىبينى.» (نفحات الانس، ذيل ترجمه اوحد الدين و شمس الدين).
يا ز چاهى عكسِ ماهى وانمود
سر به چه در كرد و آن را مىستود
در حقيقت مادح ماه است او
گر چه جهل او به عكسش كرد رو
مدح او مه راست نى آن عكس را
كفر شد آن چون غلط شد ماجرا
2131- 2129 3
بازدیدها: 11