(هستی شناسی ، سبب شناسی)
دفتر چهارم
مولانا در
قصّه آن دبّاغ كه در بازار عطّاران از بوى عطر و مشك بىهوش و رنجور شد از بیت :
(257) آن يكى_ افتاد بىهوش و، خَميد
چون كه در بازارِ عطّاران، رسيد
آغاز می شود تا می رسد به بیت 271:
(271) گفت، من رنجش همىدانم ز چيست؟
چون سبب دانى، دوا كردن جلى است!
(272) چون سبب معلوم نَبوَد، مشكل است
داروىِ رنج و، در آن صد مَحمِل است
مَحمِل: آن چه معنى را بدان بر گردانند و در اين بيت به معنى سبب و توجيه و نظير آن است، آنچه در آن کسی یا چیزی را حمل کنند.
(273) چون بدانستى، سبب را، سهل شد
دانشِ اسباب، دفعِ جهل شد
و همانطور که گفته شد وقتی علت بیماری را دانستی درمان آن ساده است زیرا دانستن علّت بیماری ها جهل در درمان را ازبین می برد
بازدیدها: 10