دفتر چهارم
(انسان و کمال طلبی دنیایی و آخرتی) (3113تا3127/4)
انسان هم کمال طلب است و هم به دنبال بقا است و هر موجود زنده ای نیز اینگونه است منتها حس کمال طلبی و بقا خواهی در انسان غریزی است و در حیوان و موجودات زنده دیگر حس بقا خواهی غریزی است ولی کمال طلبی تکوینی است و چون شعور تنها مخصوص انسان است بنابراین جز انسان ، خداوند کمال دیگر موجودات را اینگونه قرار داده که جماد فدای نبات و نبات فدای حیوان و حیوان فدای انسان شود و در این میان بحث پیرامون کمال طلبی و بقا مداری انسان است
مقد مه :امیال و خواستههای نفس را میتوان به دو بخش کاملاً متمایز تقسیم نمود: یک : مشتهیات نفسانی غیر ریشهدار که هوی و هوس نام دارد و انسان موظّف به مخالفت با آنهاست. شمس/سوره۹۱، آیه۱۰. «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّیهَا، به تحقیق رستگار شد آنکه نفس را پاک گردانید دو : تمایلات ریشهدار و ثابت موجود در نفس که منشأ رفتارها و فعالیتها و واکنشهای انسان در طول حیات است.
منظور از غرائز
غرائز عبارت از آن دسته گرایشهای نفسانی و تمایلات انسانی است که حفظ و بقای زندگی فردی و نیازهای حیاتی آدمی را تأمین مینماید. به عبارت دیگر؛ غرائز، رفتارها و حرکتها و تلاشهای انسانی را که در مسیر رفع نیازهای فردی انجام میگیرد تفسیر و توجیه مینماید و طبیعتاً بخشی از آنها مشترک بین انسان و سایر حیوانات خواهد بود. در این باره به اصول زیر توجه شود
یک:اکتسابی نبودن غرائز احتیاجات غریزی اکتسابی و آموختنی نیست، بلکه با ادراک درونی به صورت نیاز احساس میشود، به نژاد یا منطقه یا عصر خاصی اختصاص ندارد. گر چه در سنین مختلف از شدّت و ضعف برخوردار است امّا همواره ثابت بوده، اصالت خود را حفظ مینماید. همین ثبات و حفظ اصالت غرائز و فطریات است که امکان ارائه طرحی جامع و همیشگی برای تربیت انسان را فراهم نموده و به دین اسلام جاودانگی بخشیده است.
دو :جهت دادن به غرائز غرائز هدف را میشناسد اما با چگونگی ارضا و مصادیق آن آشنا نیست. مثلاً انسان ذاتاً طالب کمال است و پیوسته در جستجوی راهی است که با حرکت در آن به سوی کمال خویش پرواز نماید، اما به درستی نمیداند که کمال حقیقی او در چیست و راه وصول به آن کدام است. همچنین نیاز بدن به مواد غذایی ، به او میفهماند که گرسنه است ولی انتخاب نوع غذایی که تأمین کننده سلامتی اوست بر عهده غریزه گرسنگی نمیباشد. این مربّی و فرهنگ محیط است که او را در شناخت کمال حقیقی و گزینش راه صحیح و انتخاب غذای سالم یاری میکند. از این رو
انسان برای جهت دادن و هدایت غرائز نیازمند معلّم و فرهنگی سالم است تا فکر و اندیشه او را در مسیر ارضای صحیح غرائز راهنمایی و ارشاد نماید.
سه : ضرورت شناخت غرائز خطوط اصلی زندگی به وسیله غرائز ترسیم میشود لذا اطلاع از کمّ و کیف غرائز به ما امکان میدهد تا رفتار خود را در جریانات زندگی ریشهیابی کرده، برای حال و آینده خویش برنامهای دقیقتر و متناسب با شأن انسانی خود تنظیم نماییم.
چهار : شناخت غرائز تحقیق در زمینه شناخت غرائز را با طرح چند عنوان دنبال میکنیم:
اول : تفاوت غرائز و انگیزههای فطری هر یک از تعریفهایی که برای غرائز مطرح گردیده، تنها بخشی از فعالیتهای انسان را توجیه مینماید. از سوی دیگر برخی از حرکتها و رفتارهای انسان را ممکن است مبتنی بر وجود گرایشهایی غیر از غرائز دانسته، ریشه آنها را در فطرت آدمی جستجو نماییم. بنا بر این انگیزههای فطری و غریزی را میتوان در موارد زیر متفاوت دانست: اول : گرایشهای فطری از اختصاصات انسان است در حالی که حیوانات در بخشی از غرائز با انسان اشتراک دارند. بر همین اساس است که
فطریات را بُعد انسانی نامیده، و از غرائز به بُعد حیوانی یاد کردهاند
برای همین فرق هائی مابین غرائز و فطریات وجود دارد یک : تمایلات غریزی بسیار زودتر از فطریات ظهور مییابد،
دو : فعالیت آنها نیازمند تلاش و کوشش آدمی نیست در حالی که فطریات به صورت توان و قوّه است و شکوفایی آنها شدیداً به سعی و همّت انسان نیاز دارد. سه : فطرت بر اساس محبّت خداوند متعال آفریده شده، (این نکته را از انضمام حدیث قدسی: بحار الانوار، ج۷۸، ص۱۱۹، بیان ح۶ ،کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً فَأَجبَبتُ أَن أُعرَفَ، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَفَ». «من گنجی نهان بودم، دوست داشتم که شناخته گردم، از این رو انسان را آفریدم تا شناخته شوم
به احادیثی که در ذیل آیه شریفه: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا » با مضمون: فَطَرَهُم جَمِیعاً عَلَی التَّوحِید وارد شده، میتوان دریافت اما غرائز ریشه در حبّ نفس دارد.
پنج : ریشه غرائز
شش : اصلیترین انگیزه عشق و محبّت و خود دوستی و حبّ نفس است اصلیترین انگیزه و کششی که از نفس آدمی سرچشمه میگیرد و ریشه و اساس جمیع گرایشها و خصلتهای موجود در ذات نفس است عشق و محبّت است. همچنان که عشق به خدای متعال و پرستش او از گرایشهای فطری انسان بوده، ریشه در ذات نفس دارد،
خود دوستی و حبّ نفس را نیز میتوان به عنوان اصلیترین غریزه از غرائز آدمی بر شمرد
هفت : ریشه تلاشها شور و نشاط حیات ، فعالیتهای حیرتانگیز شبانهروزی ، حس رقابت ، تنازع بقا ، تلاشهای خستگی ناپذیر و چرخش و رونق زندگی بر وجود غریزه حب نفس استوار میباشد، به گونهای که اگر این غرایز از او گرفته میشد، بسیاری از حرکتها و تلاشهای آدمی متوقّف میگشت.
هشت : حب ذات انسان خود را دوست دارد و آنچنان غرق در این دوستی است که ناخودآگاه برای خویشتن ،که تبلور آن به صورت( من ) است ، نسبت به همه موجودات عالم مرکزیت قائل است. به هر چیزی که به گونهای در ارتباط با او و به شکلی وابسته به او باشد، احساس تعلّق و مالکیت میکند و در واقع مالکیت از پرتو غریزه حبّ ذات به وجود میآید.
نه : هدایت و ارضای غرائز همچنان که غریزه حبّ نفس و خود دوستی ریشه جمیع غرائز انسانی بوده، هدایت و ارضای صحیح آن، منشأ اصلاح سایر غرائز گشته، زمینه شایستگی فرد و جامعه را فراهم میآورد.
ده : نتایج انحراف غرائز انحراف آن نیز سرچشمه بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی و باعث پیدایش و ظهور صفات ناپسند زیادی در نفس خواهد گشت. تکبّر و خودبزرگبینی ، خودپسندی ، خودخواهی ، انتقادناپذیری ، زودرنجی ، خود را شایسته هر کاری پنداشتن و انکار تخصّصها و مهارتهای دیگران، نادیده گرفتن ارزشهای واقعی، تن دادن به کارهای نامشروع و ضدّ اخلاقی برای دستیابی به موقعیتهای اجتماعی، حفظ تشخّص و شخصیت کاذب و صدها مفسده و پیامدهای ضدّ ارزشی دیگر از آثار و عواقب شوم انحراف این کشش ذاتی به حساب میآید
یازده : شاخههای حب نفس حبّ نفس خود به سه شاخه اصلی که بسترهای اصلی ظهور فعالیتهای انسان است تقسیم میگردد: حبّ بقا ، حبّ کمال ، حبّ لذّت. از هر یک از این سه غریزه، شاخهها و فروع متعدّدی منشعب میشود که هر کدام منشأ بخشی از افعال و تلاشهای انسان میباشد اقتباس از کتاب (اخلاق در قرآن آیه الله جوادی)
دوازده : برخی از غرائز مهم
حبّ بقاء انسان ذاتاً میل دارد که همیشه باقی باشد.
اثرات حب بقا: حرص و آز ، علاقه شدید به عمر دراز ، آرزوهای طولانی و تنفّر از مرگ از یک سو، و تحمّل ریاضتهای دشوار، مجاهدتها ، فداکاریها ، زهد و
تقوا ، و بالاخره تلاشهای خستگیناپذیر معنوی از سوی دیگر، هر کدام جلوههایی از علاقه انسان به جاودانگی و بقا است که به خاطر انحراف یا هدایت این غریزه ذاتی، به صورت رفتارهای گوناگونی از انسان ظاهر میگردد.
سیزده : هدایت این غریزه و از همین جا نیز به اهمیت هدایت این غریزه، و نیازمندی انسان به مربّی حاذق و فرهنگی جامع و سالم پی میبریم.
چهارده :اشارات قرآن آیات قرآنی هر یک از این دو جلوه را به گونهای خاص متعرّض گردیده است. آنجا که دلبستگی به همیشه ماندن در عالم دنیا و مخلّد ماندن در جهان مادی را به عنوان میل و خواسته یهودیان مطرح نموده، چنین میفرماید: وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَی حَیَوهٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَ مَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرً بِمَا یَعْمَلُونَ بقره/سوره۲، آیه۹۶.
ای پیامبریهودیان را از همه مردم و حتّی از مشرکان نسبت به زندگی مادی دنیا حریصتر مییابی (به طوری که) هر یک از آنان آرزومند هزار سال عمر میباشد، اما این عمر طولانی نیز او را از عذاب نجات نخواهد بخشید، و خدا از کارها و اعمال آنان آگاه است این جلوهای از غریزه حبّ بقا است که در اثر پشت کردن به دعوت مربیان آسمانی و عدم پذیرش مکتب و فرهنگ آنان، از مسیر درست منحرف گشته، به شکل آرزوی ماندن در دنیا و عمر هزار ساله ظاهر گشته است
پانزده: ارضای غریزه وعدههای قرآنی به نعمتهای جاودانه و بقای همیشگی در بهشت نیز پاسخی است به مؤمنین درباره همین خواسته طبیعی و آرزوی بقا و جاودانگی که به گونهای صحیح از رفتار آنان ظاهر میگردد. وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهاَرُ خَالِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا لَّهُمْ فِیهَآ أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلاً؛ نساء/سوره۴، آیه۵۷.
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، به زودی آنان را در بهشتی در آوریم که نهرها از زیر درختانش جاری است، برای همیشه در آن جا خواهند ماند، و برای آنها همسرانی پاکیزه است و آنان را در رفاهدائمی وارد میکنیم
شانزده :صیانت نفس انسان خود را دوست میدارد و میل دارد که زندگیش همیشه باقی باشد. حبّ نفس و علاقه به جاودانگی، هر یک او را وا میدارد که از جان و کیان و ارزشهای خویش دفاع نماید
هفده : سرچشمه صیانت نفس تلاش آدمی برای حفظ خود که از آن به صیانت نفس نام میبرند یکی دیگر از غرائز مهم او است که از غریزه حبّ بقا سرچشمه میگیرد و چه بسا بتوان آن را مستقلاً منشعب ازغریزه حبّ ذات دانست
هجده : اثرات صیانت نفس انگیزه صیانت نفس مانند سایر غرائز منشأ بسیاری از فعالیتهای انسان است تا جایی که برخی، تلاش در جهت تهیه مسکن و سرپناه، غذا و لباس و سایر نیازمندیهای آدمی را پاسخی برای این غریزه دانستهاند، گر چه به نظر میرسد این تلاشها از انگیزه لذّتجویی سرچشمه میگیرد. انسان موجودی است اجتماعی و به اصطلاح مدنی بالطّبع. زندگی گروهی و غریزه صیانت نفس ، سرچشمه تلاشهای وسیعی در جهت حفظ و حراست منافع فردی و جمعی است
نوزده : انحراف تضاد و اصطکاک منافع افراد اجتماع که در بسیاری از موارد، لازمه طبیعی زندگی اجتماعی بوده و در برخی اوقات باعث بروز برخوردهای فیزیکی و جنگهای تدافعی ـ که هم مشروعاست و هم معقول ـ میگردد، این غریزه را از حساسیت ویژهای برخوردار نموده و به شدت آن را در معرض خطر انحراف از مجرای طبیعی قرار داده است. با یک نگاه، بسیاری از ظلمها ، تجاوزها ، جنایات ، جرایم اجتماعی ، و در سطحی وسیعتر، استثمار و استکبار را میتوان زاییده انحراف غریزه صیانت نفس از مسیر طبیعی خود دانست.
بیست: هدایت غریزه از همین جاست که قسمت قابل توجّهی از فرمانهای الهی و ادیان آسمانی در راستای هدایت این غریزه صادر گردیده تا انسان برای پاسداری از خود و ارزشهای خود، دیگران را قربانی نکند و به اصول همزیستی و رعایت حقوق همنوعان خویش پایبند باشد.
بیست و یک : ارضای غریزه از این رو میتوان گفت: ارضای غریزه صیانت نفس در چارچوب مکتب وحی یکی از ارکان مهم تحقّق عدالت اجتماعی به شمار میرود. اسلام با ارائه برنامه عملی جهاد با نفس ، ضمن کنترل و هدایت این غریزه، آدمی را در جهت تأمین نیازهای واقعی و حرکت در مسیر اصلاح سایر غرائز و سیر معنوی او ارشاد و هدایت فرموده است
بیست و دو : حبّ کمال
بیست و سه : معنای کمال کمال عبارت از به ثمر رسیدن و شکوفا شدن نیروها و استعدادهای خفته و بالمآل، نوعی فزونی، وسعت و فراخی ، کمی یا کیفی است از این رو انسان پیوسته در پی افزایش و توسعه است و میکوشد خویشتن را از مظاهر گوناگون آن بهرهمند ساخته، بهره وجودی ـ معنوی و مادی ـ خویش را بیشتر سازد.
بیست و چهار: جایگاه کمالخواهی از غرائز اصلی آدمی است و تحت تأثیر همین غریزه است که انسان در مسیر آنچه که به تناسب معرفت و شناخت خود کمال پنداشته و آن را در قلمرو قدرت و توان خویش مییابد قرار گرفته، دشوارترین تلاشها را متحمّل شده، خود را در معرض خطرات گوناگون قرار داده، برای دستیابی و نیل به آن سر از پا نشناخته، آنی از حرکت باز نمیایستد
بیست و پنج : اثرات رمز بسیاری از تلاشهای خستگیناپذیر شبانهروزی، پافشاری برخواستهها، قانع نشدن به رفع نیازهای روزمره، غبطه و حسرت بر آنچه به حسب ظاهر، دسترسی به آن میسر نیست و بالاخره راز آمال و آرزوهای دور و دراز ، وجود غریزه کمالخواهی و کمالجویی است. و از آن جا که غریزهای است ذاتی و انگیزه و گرایشی است که ریشه در ذات نفس آدمی دارد، انسان بدون نیاز به کمترین ترغیب و تشویقی در مسیر کمال مورد نظر خود حرکت کرده، موانع را یکی پس از دیگری پشت سر گذارده، تا رسیدن به مطلوب خویش از پای نمیایستد.
بیست و شش : انحراف همانگونه که پیشتر نیز یادآور شدیم غرائز انسانی نیازمند کنترل و هدایت است. انحراف هر یک از غرائز به تناسب نقش آنها در رفتارهای آدمی، زیانهای جبران ناپذیری را بر فرد و جامعه تحمیل خواهد نمود. آرزوی انباشتن مال ، دستیابی به پست و مقام ، نشستن بر کرسی ریاست ، نیل به مقامات مختلف دنیوی و صدها مورد از مظاهر و جلوههای فریبنده زندگی دنیا که هزاران هزار نفوس آدمیان را مجذوب خویش ساخته، آنان را تا سر حدّ جنون به اقداماتی همچون تباه کردن مال و حیثیت و حقوق و جان دیگران واداشته، همه و همه از انحراف این سرمایهارزشمند یعنی غریزه کمالجویی سرچشمه میگیرد. و از همین جا بیش از پیش به نقش الگوها، جاذبهها، فرهنگها و مربیان پی خواهیم برد
بیست و هفت : هدایت دانشمندان، عالمان و مربیان امور تربیتی باید بکوشند با بالا بردن سطح معرفت و شناخت امت اسلامی، آنان را با کمال حقیقی که چیزی جز ذات واحد بی همتای الهی و تقرّب به ساحت اقدسش نیست آشنا نموده، از بیراهه رفتن این موهبت گرانبار و این سرمایه بزرگ الهی که سقوط در ورطه انواع و اقسام تباهیها را در پی خواهد داشت جلوگیری نمایند.
بیست و هشت :کنجکاوی علاقه به علم و آگاهی و حقیقتجویی که از آن به نام کنجکاوی یاد میکنند و از انگیزه کمالجویی سرچشمه میگیرد یکی از غرائز مهم آدمی است که ریشه و منشأ بسیاری از فعالیتهای فکری و فرهنگی انسان بوده، هدایت یا انحراف آن، نقش تعیین کنندهای در سرنوشت او ایفا میکند.
بیست و نه: اثرات غریزه کنجکاوی از کودکی ، انسان را به فعالیت و جستجو و سؤال و تحقیق وا میدارد و هر قدر قویتر باشد پیگیری انسان در کشف مجهولات و دستیابی به حقایق و واقعیات عالم شدیدتر خواهد بود. پیشرفتهای شگفتانگیز علم و دانش ، اختراعات و اکتشافات فراوان دانشمندان، تحقیقات گسترده در زمینههای مختلف برای شناخت اسرار عالم خلقت، تعمیق علوم دینی و صدها نمونه از این قبیل امور مرهون وجود غریزه علمجویی و حقیقتخواهی انسان میباشد
سی : امتیاز انسان حقیقتجویی از امتیازات انسان است. وجود این غریزه منشأ بسیاری از سؤالات علمی، فکری، فرهنگی، دینی و معنوی است. انسان همین که با خود و جهان پیرامونش آشنا شد، چنانچه به خاطر تعلقات مادی، دچار روزمرگی نشده، از دریچه اندیشه و تفکّر با آنها برخورد نماید، میخواهد بداند کیست؟ از کجا آمده؟ به چه منظور آمده؟ سرانجام به کجا خواهد رفت؟ میپرسد: این جا کجاست؟ نظام این عالم در دست کیست؟ چه باید کرد؟ و چنان چه پاسخ مناسبی نیابد آرامش از او سلب خواهد شد
سی و یک : انحراف کنجکاوی و حقیقتجویی، انسان را تشنه و شیفته کشف واقع مینماید. قناعت به پاسخهای تردیدآمیز و اکتفا کردن به بافتهها و ساختههای ذهنی و دور از حقیقت، حاکی از انحراف و کم نور شدن این سرمایه عظیم و این نیروی خداداد حقیقتجو است. رهبران آسمانی بیش از هر چیز نسبت به احیای این غریزه انسانی در مردم اهتمام داشتهاند
سی و دو : هدایت قرآن ، این کتاب انسانساز نیز با شدیدترین لحن از کسانی که این انگیزه را به کار نینداخته و به خاطر عدم تفکّر به افرادی نابینا و ناشنوا مبدّل شده، همچون چارپایان بلکه بدتر از آن ها گشتهاند، مذّمت نموده، میفرماید: أُوْلَئِکَ کَالأْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛
اعراف/سوره۷، آیه179
آنان همچون چارپایانند، بلکه گمراهتر (زیرا قوّه ادراک دارند ولی تحقیق و سؤال نمیکنند) آنها همانند غافلانند و برای جهت دادن و هدایت صحیح این غریزه و حراست آن از انحراف و دریافت اطلاعات غیر واقعی، پیروان خود را از پیگیری و حقیقت انگاشتن مورد گمان و ظنّ بر حذر داشته، «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» حجرات/سوره۴۹، آیه۱۲و «وَ إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْا نجم/سوره۵۳، آیه۲۷.
به پرسش از اهل ذکر که مبین حقایق و واقعیات هستند ترغیب فرموده است: «فَسْلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ نحل/سوره۱۶، آیه۴۳
سی و سه :قدرتدوستی و قدرتطلبی قدرتخواهی و میل به داشتن قدرت یکی دیگر از غرائز مهم آدمی است که از غریزه کمالجویی منشعب میشود.
سی و چهار: تحلیل غریزه انسان ذاتاً طوری خلق شده که دوست دارد قدرتی داشته باشد که او را در مسیر رفع نیازهای زندگی و فراهم آوردن امکانات و زمینه حیاتی متناسب با شأن انسانی او بر جمیع مشکلات فایق گرداند. هنگامی که خود را فاقد چیزی میبیند و از فقدان آن رنج میبرد و یا انجام کاری را ضروری و لازم میپندارد و طبعاً دستیابی به آن چیز و تحقّق آن کار، مستلزم داشتن قدرتی متناسب با بزرگی و ارزش آن است، میل به قدرتطلبی ، او را به حرکت، تلاش و فعالیت وا میدارد و چنانچه خود را از نیل به مقصودش ناتوان بیابد، در اندیشه فراهم آوردن اسباب و لوازمی خواهد افتاد که او را قادر بر انجام کار مورد نظرش نماید و از این طریق، در سایه تلاش فکری و بهرهگیری از دانش و تجربه ، به توسعه قلمرو قدرت خویش میپردازد و هر قدر دایره معلومات او توسعه مییابد، بر تمایل و علاقهاش نسبت به دستیابی به قدرت بیشتر افزوده میگردد، تا آن جا که مایل است همه چیز و همه کس را تحت سیطره و قدرت خود در آورد.
سی و پنج : اشارات قرآن
قرآن نیز از زبان شیطان به این غریزه ذاتی اشاره میکند، آن جا که برای فریفتن حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ با توجّه به این میل ذاتی خطاب به او میگوید: یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لَّا یَبْلَی؛
ای آدم ، آیا تو را به درخت زندگی جاوید و حکومت همیشگی راهنمایی کنم؟ در واقع شیطان دست روی دو انگیزه از کششهای نفس آدمی گذارده: یکی میل به بقا، و دیگر علاقه به قدرت که بالاترین شکل آن سلطنت دائمی است.
سی و شش: غرائز منشعب قدرتطلبی نیز خود منشأ تعدادی از غرائز دیگر است که استقلالطلبی و میل به خودکفایی را میتوان از آن جمله نام برد.
سی و هفت : انحراف انحراف یا عدم کنترل این غریزه نیز مفاسد عظیمی را به همراه دارد که جاهطلبی و دستیابی به پست و مقام و حکومت جابرانه بر جان و مال مردم و به خاک و خون کشیدن آنان در این مسیر را به عنوان نمونه میتوان یاد آور گردید.
سی و هشت :حبّ لذّت یکی دیگر از غرائز اصلی که از حبّ ذات سرچشمه میگیرد و خود منشأ بسیاری از انگیزهها و گرایشهای نفس است غریزه لذتطلبی است. انسان ذاتاً موجودی است لذّتجو و رفاه طلب، و با توجّه به این که لذّت بردن جز در سایه وجود شرایطی ملایم با طبع انسانی امکانپذیر نیست، بسیاری از تلاشهای شبانهروزی آدمی در جهت فراهم آوردن زمینههایی است که با طبع او سازگار بوده، تزاحمی با آن نداشته، به او امکان کامجویی و لذّت بردن را ارزانی دارد
سی و نه : گستره از آن جا که ارضای هر یک از غرائز انسانی ، به نوعی بر آوردن خواستهای از خواستههای آدمی و برطرف کننده نیازی از احتیاجات او و طبیعتاً فراهم نمودن زمینهای ملایم با طبیعت وی و ، نهایتاً در بر دارنده شرایطی است که امکان لذت بردن را برای او فراهم میسازد، گستردگی قلمرو و دامنه این غریزه را آن چنان وسیع نموده که به فعلیت رسیدن و ارضای جمیع غرائز را میتوان در راستای میل این غریزه و این گرایش ذاتی دانست.
چهل: انحراف ابتلای قشرهای عظیمی از مردم دنیا به خصوص جوانان و نوجوانان به بسیاری از مفاسد اجتماعی ، از انحرافات جنسی گرفته تا مبتلا شدن به مشروبات غیر مجاز و مواد خانمان سوزمخدّر و صدها مفسده زیان بار دیگر که همه بر ارضای غریزه لذتجویی مبتنی است، اهمیت بیش از اندازه کنترل این کشش نفسانی را یادآور میگردد.
چهل و یک : زیبا دوستی علاقه به زیبایی و حبّ زینت و جمال یکی دیگر از انگیزههای ذاتی نفس است، که از غریزه حبّ لذّت منشعب میگردد. انسان ذاتاً طالب زیبایی است و از دیدن مناظر زیبا و صاحبان جمال لذت میبرد. هیچکس را لازم نیست آموزش دهند که چیز زیبایی مثل گل را دوست بدارد. ساختار روحی و خمیره نفس آدمی به گونهای است که موجودات زیبا را دوست میدارد و همین که چیز زیبایی را دید به طور خاص، متوجّه آن شده، آتش محبّتش شعلهور گشته، نهایتاً مجذوب آن میگردد.
چهل و دو :گستره زیبایی زیبایی تنها در دیدنیها خلاصه نمیشود؛ صدای خوب و لذّتبخش نیز از مصادیق مهم اشیای زیباست. علاوه بر آنکه بخش بزرگی از زیباییها را باید خارج از قلمرو حواس پنجگانه جستجو نمود که زیبایی معانی و مفاهیم همچون فصاحت و بلاغت ، و حسن فضایل و کمالات روحی واخلاقی ، مانند عدالت و انصاف را از آن جمله میتوان نام برد. بلکه اگر حقیقت زیبایی را بنا بر برخی از تعریفها، عبارت از موزون بودن و تناسب اجزای یک چیز بدانیم، همه موجودات عالم حقیقتاً زیبا هستند و بنا بر همین برداشت، حذف زیبایی از زندگی به معنای در هم ریختن و متلاشی شدن حیات انسانی، بلکه به مثابه از هم پاشیدگی کلّ نظام عالم خواهد بود.
چهل و سه : زیباآفرینی انسان انسان نه تنها طالب زیبایی است بلکه زیبا آفرین است. بسیاری از رفتارها و فعالیتهای آدمی در صحنههای مختلف زندگی ناشی از کشش و تأثیر همین غریزه است قسمت قابل توجّهی از عمر آدمی صرف زیبایی، زیبا کردن زندگی، و ضمیمه زیباییها به خود و متعلقات خویش میگردد و اگر برداشت مذکور را از حقیقت زیبایی صحیح بدانیم، بخشی از این تلاشها را میتوان متأثر از غریزه کمالدوستی دانست. زیرا که زیبا کردن، خود نوعی کمالجویی است.
چهل و چهار :جلب محبت زیبا پسندی در جلب دوستی و محبّت بسیار مؤثّر است، به گونهای که حتی اگر عشق را روانکاوی کنیم، یکی از ریشههای مهم آن زیبا پسندی است.
چهل و پنج : رشد شخصیت زیبا پسندی در سیر معنوی و رشد شخصیت نیز مؤثر است. هنگامی که انسان به پدیده زیبایی برخورد میکند، چنان چه به طریقی صحیح، معقول، منطقی و بر اساس موازین شرع از آن بهرهمند گردد، بهره وجودیش توسعه مییابد، و با انضمام زیبایی به وجود خویش، نه تنها غریزه لذّتجویی او ارضا گشته، بلکه به نوعی شخصیتش رشد مییابد. جامعه نیز نظر به این که شخصیت افراد را با متعلّقات زیبایی آنها اندازهگیری میکند، این قضاوت را تأیید مینماید.
چهل و شش :مجرای ازدواج زیبا دوستی در تشکیل خانواده نیز ایفای نقش میکند. گر چه ازدواج و تشکیل خانواده، ریشههای متعدّدی همچون غرائز جنسی ، انسطلبی و مهرخواهی دارد، اما زیبا پسندی مجرای ازدواج است. بسیاری از همسران ، یکدیگر را از این طریق انتخاب مینمایند.
چهل و هفت : ارضای غریزه از نظر اسلام بهرهگیری از زیبایی و استفاده از زینت امری است مطلوب و کاری است پسندیده، چنان که قرآن کریم مردم را به برگرفتن زینت در وقت حضور در مساجد دعوت فرموده است: «یَا بَنِی ءَادَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ
اعراف/سوره۷، آیه۳1
و نیز میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ؛
اعراف/سوره۷، آیه۳۲
ای پیامبر بگو زیورهایی که خدا برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟ هیچ کس حق ندارد انسان را از خواستههای طبیعی و سازگار با طبیعت که زیباییها بخش بزرگی از آن را تشکیل میدهد و خداوند آنها را برای پاسخ به نیازهای واقعی آدمیان فراهم نموده، محروم گرداند. رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم از زیباییهای مشروع بهرهمند میشدند. در احادیث وارد شده که آن حضرت هنگامی که در محافل مسلمین شرکت میکردند و یا مثلاً برای دیدار کسی میرفتند، به آرایش سر و صورت خویش میپرداختند و چنانچه آینهایفراهم نبود در آب صاف نگاه میکردند
مکارم الاخلاق ، 34 ، ب 1
چهل و هشت ، انحراف در میان غرائز، زیبا پسندی از حساسیت ویژهای برخوردار است. دشواری تشخیص مجاز یا ممنوع بودن مجاری ارضای آن، این غریزه را به شدت در معرض انحراف قرار داده است. بسیاری از مفاسد و جرایم و گرفتاریهایی که دامنگیر جوامع انسانی است، ریشه در ارضای غیر مجاز این غریزه دارد. سوداگران و پولپرستانی که حیات ضدّ انسانی آنان در گرو چپاول منابع و ثروتهای ملّتهای محروم است برای قبضه کردن سرمایهها و بازارهای آنان، بیش از هر چیز از غریزه زیبا پسندی سود میجویند. رونق شدن بازار تجمّلات و استقبال جنون آمیز مردم به خصوص بانوان از مد در امور زندگی، از شکل آرایش گرفته تا انتخاب نوع لباس و ماشین و دکور منازل و محل کار، به طوری که بخش عظیمی از هزینههای زندگی و کسب و کار آنان را مخارج غیر منطقی تزیینات و پیروی از فرهنگ خانمان سوز مدیسم تشکیل داده، از خطرناکترین آفتهای تمدّن بشری است که همچون سرطان ، سلامت زندگی، دین و ایمان ، و کانونهای خانوادگی را به گونهای جدّی به مخاطره انداخته است.
چهل و نه، ارضای غریزه اسلام عزیز برای ارضای صحیح غریزه زیبا پسندی، ضمن دستور مؤکّد به مراقبت دائمی در استفاده از مواهب اله ی به خصوص حفظ و حراست دیدگان از نگاه کردن به مناظری کهشرع مقدّس برای تأمین سلامت جوامع انسانی مجاز نشمرده، پیروان خود را به توجّه دائمی و یاد همیشگی خداوند متعال که ذات مستجمع جمیع زیباییها و کمالات، و خالق وآفریننده همه ظرافتها و زیباییها است دعوت فرموده، تا علاوه بر بهرهمند شدن از عالیترین مظاهر زیبائیها، خود آیینه و مظهر جلوههای زیبای انسانیت گردند
پنجاه : مهرطلبی و محبّتخواهی
محبّتخواهی یکی دیگر از گرایشهای ذاتی و مهم آدمی است که از غریزه لذتدوستی سرچشمه میگیرد. بخش قابل توجّهی از نیازهای روحی انسان در سایه همین غریزه تأمین میگردد.
پنجاه و یک : جایگاه مهر و محبّت که از نیازهای طبیعی و ذاتی انسان است در تأمین سلامت روحی و حتی جسمی آدمی نقش به سزایی ایفا مینماید. همچنان که صحت و سلامت زندگی اجتماعی و ارتباطات جمعی تنها در سایه مهرورزی و محبّت امکانپذیر است. محبت در زندگی خانوادگی نیز تأثیر فراوان دارد. محبت و مهر مادری در جسم و روان کودک تأثیر میبخشد
پنجاه و دو : محبتورزی در خانواده روابط صمیمانه و شادابی محیط خانواده هنگامی از استحکام لازم برخوردار میگردد که سایه مهر پدر را بر سر داشته باشد. کودکی که از محبت و مهر پدر و مادر خویش برخوردار نیست عواطف انسانیش رشد نکرده، فردی خشن، افسرده، بی رحم بار میآید. احساس تنهایی و غربت دوران نوجوانی را محبت رفیقی پاکدل و عشق خالص دوستی صمیمی میتواند پاسخگو باشد. طغیان پر طلاتم نفس جوان در ساحل وجود همسری لنگر میاندازد که دل او سرشار از مهر شوهرش باشد. گوهر گرانبهای محبت، اکسیر خوشبختی، مایه حلاوت و شیرینی زندگی و داروی شفابخش بسیاری از بیماریهای اجتماعی ناشی از اختلافات خانوادگی است. روابط خشک، بی روح و عاری از فروغ محبت و مهر قابل دوام نیست
پنجاه و سه: اهمیت قوام حیات فرد و اجتماع و تأمین سعادت دنیا و آخرت و حفظ و حراست از دین و ایمان آدمی در گرو محبتورزی و دوستی برای خدا است. از این رو اسلام عزیز بر محبت به یکدیگر تأکید فراوان فرموده تا جایی که رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ میفرمایند: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، وارد بهشت نخواهید شد مگر آنکه ایمان بیاورید و ایمان نخواهید آورد مگر این که به یکدیگر دوستی و محبّت کنید، وَ الَّذِی نَفسِی بِیدِهِ لا تَدخُلُونَ الجَنَّهَ حَتّی تؤمنوا و لا تؤمنون حتّی تحابّوا
۱۴. | ↑ مستدرک، ج۱۲، ص۲۲۲، باب ۱۴، از ابواب امر و نهی، ح۱۶ . |
۱۵. | ↑ مستدرک، ج ۸، ص۳۶۲، باب ۳۲، از ابواب احکام العشره، ح۵. |
پنجاه و چهار :گرسنگی و تشنگی از جمله کششهای ذاتی نفس که از غریزه لذّتجویی سرچشمه میگیرد میل به خوردن و آشامیدن است که خداوند رزّاق برای حفظ سلامتی و بقای حیات آدمی، آن را در سرشت و نهاد او قرار داده است. هنگامی که انسان گرسنه یا تشنه است، حالتی پیدا میکند که از آن حالت رنج میبرد. آدمی از نخستین ساعات تولّد، این رنجش را در خود احساس میکند و با گریه کردن که رفتاری است نشأت گرفته از غریزه گرسنگی و تشنگی، در واقع برای رفع آن تلاش مینماید.
پنجاه و پنج :حد اعتدال خوردن و آشامیدن پاسخی است طبیعی به این احساس نیاز. از این رو هیچکس حق ندارد آدمی را از برآورده شدن این خواسته طبیعی منع نماید. همچنان که خود نیز نباید با پرهیز بیش از حدّ، شادابی، سلامتی و نشاط زندگی خویش را به مخاطره اندازد. از سوی دیگر، زیادهروی در خوردن و آشامیدن و برآوردن خارج از اعتدال این خواسته طبیعی، خسارات فراوانی را بر روح و جسم آدمی در پی خواهد داشت.
پنجاه و شش : توصیههای اسلام اسلام با توجّه به آثار منفی پرخوری، مسلمانان را به اعتدال و میانهروی در خوردن و آشامیدن دعوت کرده است. «بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید، کُلُوا وَاشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا
اعراف 31
رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ میفرمایند: «با خوردنی و آشامیدنی زیاد (و بیش از نیاز) دلها را نمیرانید….، لا تُمِیتُوا القُلُوبَ بِکَثرَهِ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ
بحار ج 63 ص 331 ح 7
امام باقر ـ علیهالسلام ـ نیز فرمودهاند: «هیچ چیز در نزد خدا مبغوضتر از شکم پر نیست، ما مِن شَیءٍ أَبغَضَ إِلَی اللهِ مِن بَطنٍ مَملُوءِ».
بحار ج 63 ص 331 ح 7
همچنین مراقبت در پاکیزگی خوراکیها و آشامیدنیها چه از نظر جنس و چه از لحاظ رعایت حقوقی که ممکن است دیگران در آنها داشته باشند، مورد تأکید شرع مقدس واقع گردیده است: «(پیامبر به امر خداوند) آنچه پاکیزه و گوارا است حلال ، و هر آن چه که پلید و ناسازگار است بر آنان تحریم مینماید، وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ
اعراف ایه 157
پنجاه و هفت :آمیزشخواهی
این غریزه یکی دیگر از کششهای مهم نفس آدمی است که ریشه در غریزه لذّتجویی دارد و دارای قدرت محرکهای است بسیار قوی، و از کششی فوقالعاده نیرومند برخوردار است و مانند سایر گرایشهای ذاتی نفس، منشأ بروز برخی از رفتارهای آدمی است.
پنجاه و هشت : هدف غریزه غریزه جنسی عامل و انگیزهای است برای پاسخگویی به یک نیاز طبیعی که با هدف ابقای نسل آدمی و به جریان افتادن طبیعی تولید مثل و تشکیل خانواده به دست توانای خدای متعال با نفس انسان عجین گردیده است. علاقه به همسرداری و میل به بهرهمندی از لذایذ جنسی ، لازمه ساختمان وجودی انسان و جزء لا ینفک آن است. از این رو تلاشهای گروهای منحرف ـ که فرهنگ آنان در ستیز با این واقعیت طبیعی است ـ در مسیر نابودی یا تضعیف غیر معقول آن نمیتواند برای همیشه خیال آنان را از وجود این کشش ذاتی آسوده سازد.
پنجاه و نه: انحراف از سوی دیگر رها کردن بی قید و شرط این محرّک پر نیرو به منزله غفلت از حرکت سیل خروشانی است که دیر یا زود همه چیز را از جای کنده، به همراه خویش خواهد بود.
شصت :انواع مشتهیات مشتهیات آدمی دو گونه است: برخی مانند خوردن و خوابیدن که محدود است و پس از برآورده شدن، رغبت انسان نسبت به آنها از بین میرود، و بعضی دیگر مانند پولپرستی و جاهطلبی که نامحدود و مرز ناشناس است. در این میان میل جنسی گر چه به خاطر محدودیت توان جنسی، به خواستههای نوع اوّل مشابه است، اما از سوی دیگر میتواند به صورت یک هوس و عطش روحی در آمده، سیر ناشدنی باشد. غریزه جنسی همچون آتشی است در زیر خاکستر ، و اگر لحظهای از آن غفلت شود طغیانش، خرمن دین و ایمان و آبرو و حیثیت آدمی را طعمه شعلههای ویرانگر خود خواهد نمود
شصت و یک : یوسف و زلیخا آن جا که امواج سهمگین این غریزه، تار و پود وجود زلیخا را هدف حملات کوبنده خود قرار میدهد، هیچ نیرویی به جز امداد و اعانت الهی نخواهد توانست حتی هم چون یوسفصدیق، آن قهرمان عفت و پاکدامنی را از شرّ فتنه بنیانبرانداز آن حراست نماید. قرآن با اشاره لطیفی از این خطر عظیم خبر میدهد: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْلَآ أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَآءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ
یوسف 24
«آن زن آهنگ یوسف کرد (و در وصال او اهتمام و اصرار ورزید) و اگر یوسف برهان پروردگارش را نمیدید (و لطف خاص خدا نگهبان او نمیگشت) او نیز آهنگ زلیخا میکرد. ما این چنین بدی و عمل زشت را از او بگردانیدیم، چرا که او از بندگان خالص ماست در جای دیگر نگرانی و وحشت آن بزرگوار را از عصیان نفس ، و انتظار وجود شریفش را از حمایت و لطف پروردگار خویش برای مهار این نیروی سرکش چنین بیان میفرماید: «وَ مَآ أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ
یوسف 53
«من نفس خود را (از عیب و تقصیر )تبرئه نمیکنم چرا که نفس، آدمی را قطعاً به بدی و کار ناروا امر میکند مگر این که پروردگارم رحم نماید (و از خطرات آن حفظ کند) حقیقتاً پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است». (بعضی از مفسرین این قسمت از آیه را از گفتههای زلیخا دانستهاند
شصت و دو: خطرات انحراف نظر به حسّاسیت این غریزه، حفظ و حراست آن و پیشگیری از خطرات بیشماری که بر سر راه آدمی قرار میدهد، نیازمند برنامهای جامع، کامل و منطبق بر خواستهها و نیازهای طبیعی انسان است، و چنانچه پاسخ درست و مناسبی به آن داده نشود بازتاب آن بسی نامطلوب، و پیآمدهای آن بسیار مخاطرهآمیز است. تا آن جا که بسیاری از مفاسد اجتماعی و انحرافات اخلاقی را میتوان ناشی از عدم تعدیل و فقدان کنترل این غریزه دانست. جهان امروز به خوبی فساد و بطلان عقیده فروید و امثال او را دریافته است، آنان معتقد بودند که مولد ممانعت از ارضای بی قید و شرط غریزه جنسی عقدههایی است که سلامت روانی جامعه را از بین خواهد برد. اما از مفاسد نکبتبار ناشی از رها کردن این غریزه که جهان را به زشتترین شکلی به انحطاط و سقوط کشانده غافل بودهاند. و چه انحطاطی خطرناکتر و کدام بیماری کشندهتر از این که با زیر پا قرار دادن شرف و حیثیت زن ، او را به صورت متاعی دست به دست بگردانند و دل پاک و گوهر عشق و نیروی جوانی و کمال انسانی را قربانی آزادی غیر معقول غریزه جنسی و امیال حیوانی و هوسهای نامشروع خویش نمایند و جهان را در جهنم سوزان بی بند و باری، هرزهگی و دوری از عفت و پاکدامنی بیفکنند! (البته پیدایش عقیده امثال فروید و افراط غیر منطقی آنان در جریان ریشهیابی و تبیین امور انسانی و پیآمدهای بنیان برانداز آن، عکس العمل کجرویها و تفریطی است که از سوی گروههای منحرف در خلال سالیان دراز در مقابله با این کشش طبیعی آدمی صورت پذیرفته است
شصت و سه: ارضای غریزه انسان نمیتواند تنها زندگی کند. خواستهها و نیازهای وی نیز به لذّتهای جنسی محدود نمیگردد. هرگز نباید مصالح عالی انسانی و منافع و حقوق جمعی انسانها را به خاطر بهرهمند شدن از لذایذ زودگذر و آنی ـ که نه تنها حیات معنوی و سلامت فردی را تهدید میکند، بلکه کلّ جامعه را در معرض تباهی و سقوط اختلافی قرار میدهد ـ به مخاطره انداخت. اسلام با در نظر گرفتن نیازهای واقعی و فطری و با توجّه به همه مصالح فردی و اجتماعی، برای ارضای صحیح، معقول و منطقی میل جنسی ، و هدایت و کنترل درست آن در جهت برآورده شدن نیاز طبیعی انسان، برنامههای متنوع و جامعی را ارائه فرموده که علاوه بر پیشگیری از مفاسد و پیآمدهای محدودیتها و عقدههای ناشی از آن، از نتایج نکبتبار بی بند و باری و آزادیهای رذالتآمیزی که دامنگیر جهان غرب گشته به دور است. پایان بحث فطرت و غریزه
***
کمال طلبی از منظر روانشناسی
کمالپرستی، یا کمالطلبی، در روانشناسی باوریست که در آن باید تمام کارها را به شیوهای وسواسی کامل انجام داد و غیر از آن مورد قبول نیست. از دیدگاه پاتولوژی، کمالپرستی اصلیترین وجه تشخیصی در اختلال شخصیتی وسواسی-اجباری است،که در آن اگر انجام کاری یا نتیجه کاری کمتر از کمال باشد، مورد قبول فرد قرار نمیگیرد. در چنین حالاتی باورهای یاد شده غیر سالم هستند و روانشناسان از چنین افرادی به عنوان کمالطلبان نابهنجار یاد میکنند
پارکر محقق دانشگاه جان هاپکینز، تعریف سادهای از کمالپرستی دارد. او میگوید: انسانهای کمالپرست، فشاری دائمی برای حرکت به سمت هدفهای غیرقابل دستیابی در درون خود احساس میکنند. آنها ارزش خودشان را با کارایی خودشان و دستاوردهایشان میسنجند
***
افراد کمال طلب همیشه همة سهم ها را برای خود می خواهند و به کمتر از تمام هر چیز راضی نیستند
کسی که به کاری می پردازد، و می خواهد آن را به نحو احسن انجام دهد، و وقتی فقط قسمت کوچکی از آن با مشکل مواجه می شود و به اشتباه انجام می گیرد، باعث می شود احساس مسئولیت و شکست کند، او یک کمالطلب هست، کسی که در جستجوی کمال در هر جنبه از زندگی است.
از همان کودکی، اجتماع ما را به انجام کامل و صحیح هر کار تشویق می کند. در مدرسه، از ما انتظار می رود که نمره های خوب بگیریم، و همچنین در ورزش. همین مسئله در دوران دبیرستان و دانشگاه نیز ادامه می یابد. همانطور که بزرگتر می شویم، کاملاً آگاهیم که اطرافیان ما انتظار دارند که کارها را به بهترین نحو انجام دهیم و نتایج خوبی بگیریم. همه ی ما طوری بار آمده ایم که تصور می کنیم اگر چیزی حتی کمی از کمال آن پایین تر باشد، قابل قبول نیست. و وقتی کاری خوب پیش نمی رود یا نادرست انجام می شود، ما تقصیرها را گردن خودمان می اندازیم و از کاه کوه می سازیم. گذران زندگی برطبق خواسته های خود و برآورده کردن انتظارات دیگران بسیار دشوار است و معمولاً با احساس ترس از شکست و دست نیافتن به کمال آن چیز همراه است.
حال می خواهیم بدانیم چطور می توانیم از این جنبه های منفی کمال طلبی به سود خود استفاده کنیم؟
اولین کار این است که احساساتمان را روی کار بیاوریم.
کمال طلبی به هیچ اشتباهی اجازه ی دخول نمی دهد
گرچه باید به خاطر داشته باشید که مردم اطراف شما دقیقاً مثل خودتان هستند، یعنی هیچکدام کامل نیستند. و اگر شما بتوانید خودِ واقعیتان را به آنها نشان دهید آنها نیز میتوانند با شما کنار بیایند تا اینکه بخواهید خود را پشت نقاب کمال پنهان کنید. ارتکاب یک اشتباه کوچک در چشم دیگران به معنای شکست خوردن نیست. برعکس، آنها کاملاً آگاهند که شما نیز انسانید و انسان جایزالخطاست.
چرا جستجوی کمالطلبانه ی خود را کنار نمی گذارید و آن را با چیزی که بیشتر به نفعتان است جایگزین نمی کنید؟ همیشه نمی توانید سر همه کلاه بگذارید. اشتباه همیشه اتفاق می افتد، اما شما باید به فکر تصحیح آن باشید. ولی یادتان باشد، شما می توانید با درس گرفتن از اشتباهاتتان، پیشرفت کنید. این یکی از مهمترین ارکان پیشرفت در زندگی است.
جستجوی کمالطلبانه و اینکه بخواهید همه چیز به بهترین و کاملترین نحو ممکن باشد، باعث می شود نتوانید به حد کافی از زندگی لذت ببرید. چون شما هیچگاه قادر نخواهید بود به این کمال رویایی زندگیتان برسید، از اینرو همیشه مغموم و شکست خورده خواهید بود. پس سعی کنید آن چیزی باشید که واقعاً هستید، و تا جاییکه میتوانید شاد باید و از این زندگی زیبا لذت ببرید!
***
کمال طلبی و کمال طلب بودن یکی از واژههایی است که این روزها به صورت گسترده در زبان روزمره ما به کار گرفته میشود. متمم هم در بحث مدیریت زمان و اینکه چرا زمان کم دارم؟» اشاره کرد که ممکن است برخی از دوستانی که احساس میکنند گرفتار کمبود زمان هستند و نیازمند این هستند که مهارت مدیریت زمان را در خود تقویت کنند، در واقع گرفتار کمال طلبی باشند. اما به هر حال استفاده گسترده از یک کلمه تخصصی، ضمن اینکه میتواند باعث توجه بیشتر به آن مفهوم شود، ممکن است این خطر را هم در پی داشته باشد که از معنای علمی آن فاصله بگیرد.
در مورد کمال طلبی، حداقل دو اشتباه رایج وجود دارد. مورد اول اینکه کمال طلبی را با کمال گرایی اشتباه میگیرند. کمال گرایی به معنای گرایش به رشد و پیشرفت و تعالی و کاملتر شدن، مهمترین ویژگی انسانهاست و شاید از جمله معدود ویژگیهایی که انسان را از حیوان متمایز میکند.
مورد دوم اینکه فرض میشود که کمال طلبی همیشه بد است. در حالی که اگر کمال طلبی و میل به استانداردهای بالا نبود، بسیاری از حرکتهایی که رشد و پیشرفت نسل بشر را طی سالها و قرنهای گذشته رقم زده است، هرگز روی نمیداد. حتی در مواردی مانند کمال طلبی در شکل فیزیکی بدن، میزان معتدلی از کمال طلبی میتواند به توجه به رژیم غذایی و حفظ سلامت منجر شود. چیزی که به عنوان کمال طلبی نامطلوب شناخته میشود، رعایت استانداردهای بالا در شرایطی است که هزینه رعایت آن استانداردها بیشتر از منافعشان است.
پارکر محقق دانشگاه جان هاپکینز، تعریف ساده اما جالبی از کمال طلبی دارد که اگر چه وی، به طور خاص برای دانش آموزان به کار میگیرد، اما میتواند در مورد بسیاری از موارد دیگر هم مصداق داشته باشد. او میگوید:
انسانهای کمال طلب، فشاری دائمی برای حرکت به سمت هدفهای غیرقابل دستیابی در درون خود احساس میکنند. آنها ارزش خودشان را با کارایی خودشان و دستاوردهایشان میسنجند. طبیعی است این رفتار در موارد زیادی میتواند به ناامیدی و ناراحتی منجر شود و افراد کمال طلب، به منتقدان سرسخت خودشان تبدیل میشوند.
DSM هم وقتی از کمال طلبی صلب یا Rigid Perfectionism نام میبرد چنین توضیح میدهد:
تلاش پیوسته و انعطاف ناپذیر برای اینکه همه چیز بدون ایراد باشد، هیچ مشکل و خطایی وجود نداشته باشد، استفاده از این قضاوت سخت گیرانه در مورد خود و دیگران، قربانی کردن به موقع بودن به نفع کامل و بی نقص بودن، باور به اینکه فقط یک راه درست برای انجام هر کاری وجود دارد، سخت بودن در تغییر دیدگاه های خود، توجه بیش از حد به جزییات و نظم و ساختار.
تقسیم بندیهای بسیار متعددی درباره کمال طلبی انجام شده است. از اینکه کمال طلبی تا چه حد دغدغه ی ذهنی است و تا چه میزان روی رفتار و نحوه تلاش و کوشش فرد تاثیر میگذارد. از اینکه بیشتر در مورد خود اوست یا در مورد اطرافیانش. از اینکه در همه ی جنبه هاست یا در برخی جنبه های خاص و دهها تقسیم بندی دیگر.
یکی از ابزارهای نسبتاً متعارف برای سنجش کمال طلبی هم، پرسشنامه کمال طلبی در قالب چهل و پنج سوال است که توسط دو محقق به نام هویت و فلت تنظیم شده است. در این پرسشنامه و پرسشنامه های مشابه هم، کوشیده شده که کمال طلبی، به جای یک پارامتر کلی، به شاخه های کوچکتر تبدیل شده و به صورت جداگانه سنجیده شود.
به هر حال، کمال طلبی بحثی نیست که به سادگی به اتمام برسد.
***
یکی از رایج ترین جلوه های شخصیتی در جامعه ما کمال گرایی و نگرانی بیش از حد در خصوص ارزیابی ها و قضاوت های دیگران است و گاهی فرد در بهترین شرایط از خود رضایت ندارد. در این مطلب به تشریح این ویژگی می پردازیم و دلایل بروز و پیامدهای آن را بازگو می کنیم.
بی نقصی
کمال گرایی به معنای بی نقص گرایی است و مسئله این نیست که فرد می خواهد به کمال برسد بلکه می خواهد بی نقص باشد و همین امر زمینه را برای آسیب پذیر شدن وی فراهم می کند. زیرا زمانی که فرد خواهان بی نقصی است، هرگونه کاستی و ضعف در انجام کارها را رد می کند و همین امر باعث آشفته شدن و درهم ریختن شرایط روانی وی می شود.
البته باید در نظر داشت که کمال گرایی یکی از وجوه شخصیتی انسان است که در تمام افراد وجود دارد.
دکتررضا مهدوی، روان پزشک با بیان این مطلب، به خراسان می گوید: داشتن کمال طلبی یکی از اولین محرک های هر انسان برای رشد و پیشرفت است. اگر فردی کمال گرایی نداشته باشد، تمایلی به کسب مدارج تحصیلی بالا، پیشرفت شغلی و افزایش رتبه اجتماعی پیدا نخواهد کرد. بنابراین کمال طلبی در فطرت انسان قرار داده شده اما اگر به صورت افراطی در فردی نهادینه شود و فرد دائما از کارهای خود ناراضی باشد، این امر پیامدهایی همچون افزایش اضطراب و افسردگی و از دست دادن اعتماد به نفس خواهد داشت.
افراد کمال گرا از نوع منفی آن چه را در دست دارند، نمی بینند و همواره به دنبال کمال هستند. این دسته از افراد با وجود داشتن برخی امکانات و دستاوردها در زندگی آن را کم ارزش و ناقص تلقی می کنند و هرگز احساس رضایت درونی پیدا نمی کنند. در صورتی که در کمال گرایی مثبت فرد آن چه را در اختیار دارد، مثبت و مفید ارزیابی می کند و در ضمن برای پیشرفت و رشد برای کسب مدارج بالاتر تلاش می کند.
- تفکر همه یا هیچ
همچنین دکترحمید پورشریفی، استاد دانشگاه درباره تفکر «همه یا هیچ» در افراد کمال طلب به ایسنا، توضیح می دهد: این افراد معتقدند یا باید کاری را به طور کامل انجام داد یا اگر درجه ای از ضعف در آن وجود داشت، کم ارزش و یا بی ارزش و هیچ است.
چنین افرادی ساعت ها خود را مشغول انجام کاری می کنند که می توان آن را در مدت کوتاهی انجام داد. یا اگر ایده ها و معیارهای موردنظرشان در کاری لحاظ نشده باشد، آن را نیمه کاره رها می کنند.
پورشریفی با بیان این که نگرانی بیش از حد درباره ارزیابی و قضاوت دیگران هم در این افراد شایع است، می افزاید: ریسک ابتلا به بیماری های روان شناختی در این افراد بالاست و افسردگی به عنوان یکی از شایع ترین پیامدهای کمال گرایی منفی محسوب می شود.
چنان که دکترمهدوی کمال طلبی را رشد اصلی بسیاری از مراجعان مبتلا به افسردگی ذکر می کند و می گوید: فردی که به دلیل اضطراب یا افسردگی و اعتماد به نفس پایین به ما مراجعه می کند، در واقع دچار کمال طلبی شدید است. به عنوان مثال فردی که با وجود مطالعه بسیار زیاد برای کنکور اظهار می کند که اعتماد به نفس کافی ندارد، پس از بررسی مشخص می شود که هدف وی بالاترین رتبه کنکور است و کمتر از آن را ارزشمند تلقی نمی کند. به این ترتیب مشخص می شود هدفی که فرد در نظر گرفته، چنان بزرگ است که پس از مدتی فکر کردن به آن فرد را دچار سرخوردگی و افسردگی می کند و اعتماد به نفس را از او می گیرد. در صورتی که تمامی اهداف باید پله پله مشخص شود و فرد باید علاوه بر داشتن یک هدف بزرگ، چند هدف کوچک تر هم برای خود متصور شود.
- کمال گرایی و مشاغل خاص
گاهی تصور می شود کمال گرایی ارتباط معناداری با نوع شغل فرد دارد. دکتر پورشریفی در این باره توضیح می دهد: در واقع این شغل نیست که کمال گرایی را ایجاد می کند بلکه افراد کمال گرا شغل های خاصی را انتخاب می کنند به این علت که می خواهند موفق شوند، ممکن است مشاغلی را انتخاب کنند که از منزلت بالایی برخوردار است.
- کمال گرایی و فرزندپروری
به گفته دکتر مهدوی وقتی از کمال طلبی به عنوان یکی از وجوه شخصیت انسان صحبت می کنیم، در واقع باید به الگوهای تربیتی هم اشاره کنیم، چنان که گرایش به کمال طلبی ممکن است از دوران کودکی آغاز شود. والدینی که ملاک ها و استانداردهای بالایی را برای کودکشان در نظر می گیرند و فقط زمانی کودک را می پذیرند که آن ملاک ها را احراز کرده باشد، بزرگسالی کمال گرا تحویل جامعه می دهند که با وجود امکانات کافی، تحصیلات عالیه و درآمد مناسب از زندگی خود احساس رضایت نمی کند.
این روان پزشک توصیه می کند که برای کمک به این افراد بهتر است آن ها را نزدیک مشاور یا روان شناس ببریم و سعی کنیم آن چه را فرد بی ارزش یا کم ارزش تلقی می کند، مفید و باارزش توصیف کنیم. سعی کنیم از وی بخواهیم پیشرفت ها و دستاوردهای زندگی اش را ذکر کند و مرتب آن ها را به وی یادآوری کنیم.
- توصیه های کلیدی
خوب است بدانید شناسایی و رشد عمیق ترین و اساسی ترین توانمندی ها و فضایل انسانی و کاربرد روزانه آن ها در جریان زندگی اولین گام برای دستیابی به احساس رضایت و شادمانی در زندگی است. احساس قدرشناسی به معنای ارزش گذاری تمام جنبه های مثبت زندگی است که اگر آن ها را به عنوان یک موهبت در نظر آوریم، قادر خواهیم بود نسبت به آن چه داریم و آنچه هستیم، احساس رضایت بیشتری کنیم.
همچنین باید هیجانات مثبت درباره آینده را با امید و خوش بینی افزایش داد.
در واقع هسته اصلی بدبینی، پدیده ای به نام درماندگی است. درماندگی مرحله ای است که فرد گمان می کند انتخاب هایش تاثیری بر آن چه روی می دهد، ندارد. اگر فکر کنیم روی مسئله ای کنترل نداریم، بیشتر ضربه می خوریم و احساس ناتوانی می کنیم و پس از آن افسردگی به سراغمان می آید. در صورتی که خوش بینی باعث می شود، درماندگی به کناری رانده شود. انسان های خوش بین این توانایی را دارند که مشکلات را در جعبه مخصوص قرار دهند؛ در صورتی که افراد بدبین به ویژه از نوع کمال گرا همواره موفقیت های خود را تصادفی می پندارند و رویدادهای مثبت را ناپایدار و گذرا و حوادث منفی را همیشگی تلقی می کنند. آن ها شکست ها و ناکامی های زندگی را به تمام ابعاد زندگی شخصی خود ربط می دهند و دچار تفکر سیاه و سفید می شوند. بنابراین بهتر است با اصول واقع بینانه و منطقی افکار کمال طلبانه خود را از زاویه دید یک ناظر منصف و بی طرف نقد و سعی کنیم راهی را برگزینیم که بیشترین کمک را به اصلاح وضعیت ناکام کننده موجود می کند.
پایان مباحث پیرامون کمال طلبی و حب بقا
مولانا در ابیات زیر در ادامة داستان آن پادشاه که برای پسر خود زن گرفت تا نسل او برقرار بماند و بعدا آن کمپیر زن جادوگر وارد زندگی آنان شد ، این فرزند خواهی خود یکی از مظاهر کمال طلبی و حب بقا است که غریزی است و بدان اشاره شد
( 3113) پس عروسى_ خواست بايد، بهرِ او
تا نُمايد، زين تَزَوُّج، نسل، رو
تَزَوُّج: جفت شدن، زناشويى كردن.
( 3114) گر رود سوىِ فنا، اين باز، باز
فَرخِ او، گردد، ز بَعدِ باز، باز
فَرخ: جوجه، كنايت از فرزند پسر، نوه شاه. باز: كنايت از پسر.
( 3115) صورت اين باز، گر ز ينجا رود
معنىِ او، در «وَلَد»، باقى، بُود
الولد سرُّ ابیه : فرزند راز درون پدرش می باشد که مولانا به خلاف مرحوم فروزان فر آن را حدیٍث دانسته
( 3116) بهر اين فرمود، آن شاهِ نَبيه
مصطفى، كه «اَلوَلَد سِرُّ أبِيه»
پيغمبر آگاه، فرمود كه اَلوَلَدُ سِرُّ اَبيهِ، بچه باطن و معنى پدرش است
نبیه: آگاه و با خبر.
« مرحوم مجلسى به نقل از نهايه ابن اثير: «الوَلَدُ نَتيِجَةُ الأبِ.» (بحار الانوار، ج 79، ص 119).»
( 3117) بهر اين معنى، همه خلق از شَغف
مىبياموزند، طفلان را، حِرَف
از قول پادشاه :(موقوف المعانی)
شَغَف: دوستى كه دل را فرا گيرد.حِرَف: جمع حرفه: پيشه.
( 3118) تا بماند آن معانى، در جهان
چون شود آن قالبِ ايشان، نهان
( 3119) حق به حكمت ،حرصشان داده است، جِد
بهر رُشدِ هر صغيرِ مستَعِد
( 3120) من هم از بهر دوامِ نسلِ خويش
جفت خواهم، پورِ خود را، {خوب كيش}
( 3121) دخترى_ خواهم، ز نسلِ صالحى_
نى، ز نسلِ پادشاهى_ كالِحى_
و دختر ی از نسل شخص صالحی برایش خواهم گرفت نه از نسل سلطانی ظالم
کالِح: ترش رو، اخم آلود.
بازدیدها: 59