قسمت اول: علم غیب
این نوشتار در دو سو بررسی و در دوقسمت ارائه می شود
یک : موضوع غیب در قرآن و روایات و غیب دانی پیامبران و اثبات غیب دانی پیامبر و آل الله علیهم صلوات الله و شواهد غیب از قرآن
دو : عالم غیب در مثنوی
در این قسمت ، موضوع غیب در قرآن و روایات :
یکی از ویژگی های آل الله علیهم صلوات الله غیب دانی است به نوشتار زیر توجه فرمائید:
غيب بر دو قسم است یک : مطلق دو : نسبي،
غيب مطلق ذات خداوند است كه معنوي است
غيب نسبي دوبخش دارد معنوی و مادی
غیب معنوي آن دسته از موجودات است که به چشم مادی و دنیائی دیده نمی شود ولی وجود دارد و از جنس عالم معنا می باشد نظیر :
(قيامت، عالم ملائكه، ارواح، برزخ، مثال، ملكوت، جبروت، عقل و مافوق عقل. لوح محفوظ، كتاب مبين، مفاتح الغيب، خزائن اشياء )
این آیة شریفه یکی از آیاتی است که شاهد غیب معنوی است:(سوره الحجر) (21) (ص 263) وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ (21)
هیچ چیزی نیست مگر آن که خزانه هایش نزد ماست، و آن را جز به اندازۀ معین فرود نمی آوریم «21»
دو : غیب مادي : ( در قرآن آيات زيادي هست كه خداوند داستان انبياء گذشته را براي پيامبر (ص) مي فرمايد و از آن تعبير به ذلك من انباء الغيب مي كند
( سورة آلعمران) (44) (ص 55)ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (44)
اين [ حقايق ] از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى مي كنيم . و تو هنگامي كه آنان قلم هاى خود را [ به عنوان قرعه زدن در آب ] مي انداختند كه كداميك از آنان سرپرستى مريم را عهده دار شود ، و نيز زمانى كه [ براى كفالت او ] با يكديگر جدال و ستيز مي كردند ، نزد آنان نبودى
(سوره هود) (49)(ص227) تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَـذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (49)
این [داستان ها و حوادث] از خبرهای غیبی است که آن را از طریق وحی برایت بازگو می کنیم، پیش از وحی ما، نه تو آن ها را می دانستی و نه قوم تو، پس [در ابلاغ پیام ما] شکیبایی کن! یقیناً فرجام نیک برای کسانی است که از خداوند [اطاعت کرده، از محرّماتش] بپرهیزند
( نظیر این آیات : یوسف 102 و قصص 44 و 46 و 45 و شوري 42 و52 و (هود 100) ( و نظير آن در هود 120 و طه 99 و اعراف 101 و مائده 5/27 و انعام 6/34 و اعراف 7/175 و توبه 9/70 و يونس 10/71 و ابراهيم 14/9 و شعراء 26/69 و قصص 28/3 و ص 38/21 و تغابن 64/5 و كهف 18/13 )
پس قول آناني كه غيب مادي را قبول ندارند و گويند غيب آنست كه با حس درك نشود با ظاهر قرآن سازوار نيست بعلاوه وقايع گذشته كه با حس درك نمي شود.
غيب مطلق مخصوص خداوند است و آن ذات اوست و جز او کسی واقف نيست.
غيب نسبي يا مَقيس را پيامبر و انبياء ديگر مي دانند ولي نه بالذات. بلكه با تعليم خداوند و بالغير عالم مي شوند،
مثال قر آنی : حضرت نوح ع و حضرت موسي ع:
حضرت نوح ع در (سوره هود) (31)(ص225)مامور گفتن … وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ … می شود ولی در (سوره هود) (36)(ص225) می فرماید : وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ (36)
به نوح وحی شد: از قوم تو جز کسانی که [تاکنون] ایمان آورده اند هرگز کسی ایمان نخواهد آورد؛ بنابراین از اعمالی که همواره [بر ضد تو] انجام می دهند اندوهگین مباش
سپس در ( سوره نوح) (26) (ص571) از قول او می فرماید :وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً (26)
[این ها پس از آن بود که] نوح گفت: پروردگارا! هیچ یک از این کافران را بر روی زمین باقی مگذار!«26»
إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُواْ إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا(27)
كه اگر از آنها هر كه را باقى گذارى بندگان پاك با ايمانت را گمراه مىكنند و فرزندى هم جز بدكار و كافر از آنان به ظهور نمىرسد
(و او با يقين نفرين مي كند كه خداوندا آنها را هلاك كن تا بندگانت را منحرف نكنند)
( در جائي كه نوح (ع) غيب مي دانسته، پيامبر ما اولي به دانستن است منتهي طبق (سوره الجن) (26) (ص 573) می فرماید : عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ غَيْبِهِ أَحَدًا(26) عالم به غيب اوست پس جز او كسى غيب نمىداند چون او كسى را بر غيب خود مسلط نمىكند (26).
إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَینِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا(27)
مگر كسى از رسولان را كه شايسته و مرضى اين كار بداند كه خدا براى چنين كسانى از پيش رو و پشت سر حافظانى در كمين مىگمارد (27).
( در ذیل این آیه در تفسیر برهان روایتی آمده که در بخشی از آن می فرماید : فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ يعني عليا المرتضى من الرسول (صلى الله عليه و آله) و هو منه،
و در روایتی دیگر از حمران از أبو جعفر (عليه السلام) امام پنجم می فرماید : «إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ و كان و الله محمد ممن ارتضاه،…… فأما [العلم] الذي يقدره [الله] عز و جل و يقضيه و يمضيه فهو العلم الذي انتهى إلى رسول الله (صلى الله عليه و آله) ثم إلينا»)
و (اين آيه، جواب آیة زیر در سورة انعام/50 و (سورة الأعراف ) (188) (ص 175) مي باشد).
( سورة الأنعام ) (50) (ص 133) قُل لَّا أَقُولُ لکم عِندِى خَزَائنُ اللَّهِ وَ لَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لَا أَقُولُ لَكُمْ اِنیّ مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى اِلیَ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ أَ فَلَا تَتَفَكَّرُونَ(50)
بگو من نمىگويم خزينههاى خداوند نزد من است، و نيز نمىگويم علم غيب دارم، و نمىگويم فرشتهاى هستم، من دنبال نمىكنم مگر همان چيزى را كه به سويم وحى مىشود، بگو آيا كور و بينا يكسان است؟ (پس چرا تفكر نمىكنيد)
(سورة الأعراف ) (188) (ص 175) قُل لَّا أَمْلِكُ لِنَفْسىِ نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثرْتُ مِنَ الْخَيرِ وَ مَا مسَّنی السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(188)
بگو من اختيار سود و زيان خويش ندارم جز آنچه خدا خواسته است اگر غيب مىدانستم سود بسيار مىبردم و بدى به من نمىرسيد من جز بيمرسان و نويد بخش براى گروهى كه ايمان مىآورند نيستم (188)
(مي فرمايد كه اگر خداوند بخواهد علم غيب را مي دانم)
در ( سورة آلعمران) (179) (ص 73)زمينه علم غيب انبياء را اشاره فرموده (مَّا كاَنَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلىَ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتىَ يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ مَا كاَنَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلىَ الْغَيْبِ وَ لَاكِنَّ اللَّهَ يجَتَبىِ مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاءُ فَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَ تَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ(179)
خداوند هرگز مؤمنان را وانگذارد و بدين حال كنونى (كه مؤمن و منافق به يكديگر مشتبهاند) تا آنكه به آزمايش بدسرشت را از پاك گوهر جدا كند
و خدا همه شما را از سر غيب آگاه نسازد و ليكن براى اين مقام از پيغمبران خود هر كه را مشيت او تعلق گرفت برگزيند
پس شما به خدا و پيغمبرانش بگرويد كه هر گاه ايمان آريد و پرهيزكار شويد اجر عظيم خواهيد يافت (179).
در (سوره التكوير) (24) (ص586) وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ (24)
و او در ابلاغ معارف قرآن [که از عالم غیب به او وحی شده] بخیل نیست«24»
و این آیة در بارة پیامبر ص است
نتیجه آن که : او مي داند كه مي آموزد،
و او عوالم دوزخ و برزخ و بهشت، كوثر، تطائر كتاب، و دیگر عوالم را می داند و در قرآن همه را فرمود :
در زیر اشاره می فرماید که تضرع زمينه علم غيب فراهم می شود و در بارة پیامبر می فرماید ،
در (سوره البقره) (144) (ص 22) پيامبر ص با دعا قبله را خواست:
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فىِ السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَئهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ(144)
ما تو را ديديم كه رو در آسمان مىچرخاندى پس بزودى تو را بسوى قبلهاى برميگردانيم كه دوست مىدارى، اينك (همين امروز) روى خود به طرف قسمتى از مسجد الحرام كن، و هر جا بوديد رو بدان سو كنيد و كسانى كه اهل كتابند مىدانند كه اين برگشتن به طرف كعبه حق است و حكمى است از ناحيه پروردگارشان و خدا از آنچه مىكنند غافل نيست (144).
آيات ديگر قرآني،
شاهد بر غيب داني پيامبر (ص)
آیة 114 (ص 320 سوره طه) فَتَعَلىَ اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضىَ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُل رَّ بِّ زِدْنىِ عِلْمًا(114) پس بلند مرتبه است خداوندى كه سلطان حق است، و تو قرآن را پيش از آنكه وحى آن به تو اعلام شود به شتاب مخوان و بگو پروردگارا مرا دانش بيفزاى
پس او قرآن را می دانسته است
در (سوره التوبه) (105) (ص203) :وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَكم وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَترُ َدُّونَ إِلىَ عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشهَّادَةِ فَيُنَبِّئُكمُ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(105)بگو (هر چه مىخواهيد) بكنيد كه خدا عمل شما را خواهيد ديد، همچنين رسول او و مؤمنان نيز، بزودى شما را بسوى داناى غيب و شهود مىبرند، و خدا شما را از اعمالى كه مىكرديد خبر مىدهد
(مومنون در آیة بالا طبق روایات اهل بيت علیهم السلام می باشند )
سَ در اینجا سَوْفَ نيست بلكه تاكيد و تحفيق است چون پاي خداوند در ميان است
نتیجه آیات ضبط شده این است که آن ها ( محمد و آل او علیهم صلوات الله غیب دان اند:
در ( سورة آلعمران) (179) (ص 73) که قبلا نیز نوشتم می فرماید : مَّا كاَنَ اللَّهُ …. وَ مَا كاَنَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلىَ الْغَيْبِ وَ لَاكِنَّ اللَّهَ يجَتَبىِ مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاءُ …. و خدا همه شما را از سر غيب آگاه نسازد و ليكن براى اين مقام از پيغمبران خود هر كه را مشيت او تعلق گرفت برگزيند
( در آیة بالا اين استثناء پيامبر و اهل بیت اویند علیهم صلوات الله)
در شش دفتر مثنوی از علم غیب بیان فراوانی یافت می گردد که نگاشتن همة آن ها کار دشواری است و در این نوشتتار سعی شده است که یک طبقه بندی در قسمت ضبط و به عنوان مشت نمونة خروار بدان توجه شود:
فصل اول
در اینجا از نهج الفصاحه روایت 1737 از رسول اعظم صلوات الله علیه و آله را به شرح زیر ضبط می کنم که شاهد خوبی است بر علم غیب آن حضرت که می فرمایند:
ستكون عليكم أئمّة يملكون أرزاقكم يحدّثونكم فيكذبونكم و يعملون فيسيئون العمل لا يرضون فيكم حتّى تحسّنوا قبيحهم و تصدّقوا كذبهم فأعطوهم الحقّ ما رضوا به فإذا تجاوزوا فمن قتل على ذلك فهو شهيد.
پيشوايانى بر شما منصوب خواهند شد كه روزيهاى شما بخورند و با شما سخن كنند و دروغ گويند و عمل كنند و بد كنند از شما راضى نشوند تا كار زشتشان را نيكو شماريد و دروغشان را راست بحساب آريد، اگر بحق رضا دادند مطابق آن با ايشان رفتار كنيد و اگر از حق تجاوز كردند هر كه در اين راه كشته شود شهيد است
پایان قسمت اول
بازدیدها: 50