آرمان شهر
پنجم(2551)چه در افتاديم در دنبالِ خر؟
از گلستان گوى و، از گُلهاىِ تر
چرا ما به دنبال خر افتادهايم؟ از گلستان و گلهاى زيبا آن ،سخن بگو
(2552)از انار و از تُرَنج و شاخِ سيب
وز شراب و شاهدانِ بىحِساب (حسیب)
از انار و ترنج و سيب گفتگو كن و از شراب و شاهدان شوخ و شنگ دم بزن.
حِساب: بايد «حِسيب» خوانده شود.
(2553)يا از آن دريا كه موجش گوهر است
گوهرش گوينده و بينا ور است
يا از آن دريا گفتگو كن كه موجش همگى گوهر و گوهرش سخنگو و بينا است.
گوهر: استعارت از آفريدههاى زيباى خدا و در رأس همه انسان. و از دريا مقصود قدرت خلاق بارى تعالى است.
(2554)يا از آن مرغان، كه گُل ، چين مىكنند
بيضهها، زريّن و سيمين مىكنند
يا از آن مرغانى كه گل مىچينند و تخمشان زرين و سيمين است.
(2555)يا از آن بازان ، كه كبكان پرورند
هم نگون اِشكم، هم اِستان مىپرند
و یا از آن بازها سخن بگو كه كبكها را پرورش مىدهند هم شكمشان سير و هم چراگاهشان خوب است.
مرغان و بازان: استعارت از اولياى حق كه مستعدان را به خود جلب مىكنند و تربيتشان مىنمايند.
اِستان : به پشت خوابیده ، به اصطلاح پشت باز
نگون اشكم و استان پريدن: استعارت از سير درونى و برونى. و مىتوان گفت اشارت است به رفتار ظاهرى آنان با مردم و باطنى آنان با حضرت حق.
بازدیدها: 9