انسان های اهل آخرت تحول خواهند و تمامیت خواهی آن ها برای آخرت است در پی تولد دیگرند و در پی مرگ اختیاری
به خلاف اهل دنیا که در پی دوام عمر دنیائی بدون بیماری و در کمال صحت و سلامتی خویش اند
طول عمر و صحت به دوام دنیائی مورد پذیرش اهل دنیا و طالبان دنیا است و انسان ها ی دنیا مدار را هیچ چیز مانند آن راضی نمی کند،
(بحث مبسوط پیرامون مرگ اختیاری را به محل خود واگذار می کنم)
در ابیات زیر حضرت موسی ع چهار رهاورد را به فرعون پیشنهاد می فرماید ولی او را این موهبت قسمت نبود :
شرح كردن موسى عليه السّلام آن چهار فضيلت را جهت پاى مزد ايمان فرعون
پاى مزد: حق القدم. در قديم پولى را كه به طبيبان، قاصدان، نامه بران مىدادند «حق القدم» مىگفتند. كنايت از مزد اندك.
دفتر چهارم ( 2528)
گفت موسى، كاوّلينِ آن چهار
صحَّتى باشد تنت را، پايدار
حضرت موسی علیه السلام فرمود: اولین ازآن چهار چیزی که در عوض به تو داده می شود سلامتی همیشگی تن توست
( 2529)
اين عللهايى كه در طب گفتهاند
دور باشد از تنت، اى ارجمند
ای مرد گرامی! علت ها و بیماری هایی که در طب راجع به آن ها گفته اند از تو دور خواهد بود
( 2530)
ثانيا باشد تو را عمر دراز
كه اجل دارد ز عمرت اِحتراز
و دوم چیزی که به تو داده خواهد شد عمر طولانی است و اجل از تو دوری می کند
احتراز: پرهیز کردن، خودداری نمودن.
در ابیات زیر
( 2531)
وين نباشد بعد عمرِ مُستَوِى
كه به ناكام از جهان بيرون روى
این بدان معنی نیست که عمر طبیعی خود را به طور یکنواخت و با سلامتی کامل سپری کنی و در پایان بی مراد از این جهان به جهان دیگر بروی
مستوى: سالم، درست، برابر، یکسان. عمر مستوى: عمر به كمال رسيده، عمر طبيعى
( 2532)
بلكه خواهان اجل چون طفل شير
نه ز رنجى كه تو را دارد اسير
بلکه تو در طلب مرگ هستی مانند طفلی که جویای شیر است و این که تو مرگ را طلب می کنی به دلیل رهایی از رنج و سختی نیست
( 2533)
مرگ جو باشى ولى نه از عجزِ رنج
بلكه بينى در خراب خانه، گنج
تو به دنبال مرگ هستی ولی نه به خاطر بیچارگی و رهایی از رنج، بلکه به این دلیل که در ویران شدن تن گنجی نهان می بینی
«حضرت علی علیه السلام فرمود :وَاللهِ لاَبنُ اَبیطالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدیِ اُمِّهِ (سوگند به خدا که انس پسر ابوطالب به مرگ از انس طفل به پستان مادرش بیشتر است )نهج البلاغه /خطبه 5»
( 2534)
پس به دست خويش، گيرى تيشه اى_
مىزنى بر خانه، بىانديشه اى_
پس تیشه ای به دست می گیری و بی محابا بر خانۀ تن می زنی
( 2535)
كه حجاب گنج بينى، خانه را
مانع صد خرمن اين يك دانه را
زیرا متوجه می شوی این تن حجاب و مانعی است برای دست یافتن به گنج حقیقی و مشغول شدن به این دانه تو را از دستیابی به صدها دانه باز می دارد
( 2536)
پس در آتش افكنى اين دانه را
پيش گيرى پيشه مردانه را
پس دانۀ تن و علائق جسمانی و نفسانی را در آتش می افکنی و راه مردان الهی را پیش می گیری
( 2537)
اى به يك برگى ز باغى_ مانده !
همچو كرمى برگش از رز رانده!
ای کسی که با مشغول شدن به یک برگ، از باغی محروم مانده و مانند کرمی که به برگی قانع شده از درخت محروم شده است
رَز: درخت انگور، تاک.
( 2538)
چون كَرَم اين كِرم را بيدار كرد
اژدهاى جهل را اين كِرم خَورد
وقتی کَرَم و بخشش خداوندی این کِرم را از خواب بیدار کند همین کِرم، اژدهای جهل و نادانی را می بلعد
( 2539)
كِرم كَرمى شد پر از ميوه و درخت
اين چنين تبديل گردد نيك بخت
و همین کِرم، باغی پر از میوه و درخت می شود و انسان سعادتمند هم به همین صورت مبدّل می شود
كَرم: مو، رز.
بازدیدها: 19