ایمان مستقر ( ایمان ثابت)
و ایمان مستودع
اولی موجب حسن عاقبت و دومی سبب سوء پایان می شود
و هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ انعام / ۹۸
آیة شش سورة هود :«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»؛ هیچ جنبندهاى در زمین نیست، مگر اینکه روزى او بر عهده خدا است. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را میداند؛ همه اینها در کتاب آشکارى ثبت است.
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (۲) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ عنکبوت / ۲و۳
و روایات، ایمان در برخی مؤمنین مستقر و ثابت معرفی شده ولی در برخی دیگر ثبات ندارد بلکه عاریهای (مستودع) است که روزی در یک فتنه و یا امتحان و لغزشگاه از قلب صاحبش خارج میشود. خداوند در قرآن میفرماید:
«قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ طه / ۸۵
«ما قوم موسی را امتحان کردیم و سامری توانست ایمان ایشان را از بین ببرد و گوساله پرست شوند
در روایات مجلسی، محمد باقر؛ در بحار ، ج ۶۶، ص ۲۲۳٫نیز به شخصی چون زبیر تصریح شده که زمانی از ولایت امیرالمومنین علی -علیهالسلام- دفاع مینمود اما بعد از سالیان طولانی به فتنه جمل دچار شد و نتوانست ایمان خود را نگه دارد
در الکافی، از کلینى، محمد بن یعقوب؛ ، ج۲، ص۴۲۰٫ علامت کسی که ایمانش ودیعهای (مستودع) است به این صورت بیان شده که عمل وی مطابق گفتارش نیست. یعنی در عمل مخالف علم و گفتار صحیح خود رفتار میکند،
لذا در وسائل الشیعه شیخ حرعاملی، ج۶، ص ۴۶۳٫ برای در امان ماندن از ودیعه بودن ایمان به ادعیه خاص و تکرار شهادتین و اقرار به عقاید حقه سفارش شدهایم
در الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب؛ ، ج۲، ص ۴۱۹٫
در روایتی میخوانیم که در واقع سرشت برخی مومنین با ایمان آمیخته است اما برای برخی مومنین اینگونه نیست و ممکن است در حوادث و امتحانات، ایمان خود را از دست بدهند
در بحار الانوار مجلسی، محمد باقر؛ ج۶۶، ص ۲۲۶٫ روایتی آمده که روزگاری که عصر شبهه باشد، ایمان بسیار متزلزل است و ممکن است کسی در روز با ایمان باشد ولی شب ایمان خود را از دست داده باشد و بالعکس
باز در الکافی، از کلینى، محمد بن یعقوب؛ ج۲، ص۴۱۹٫ روایت آمده که باید مومنان با دعاء و درخواست از خدا برای اینکه ایمان ایشان را خدا نگه دارد، برای حفظ ایمان خود کوشا هستند
در بحار آمده از مجلسی، محمد باقر؛ ج ۶۶ ،ص۲۲۲و ۲۲۳٫ که منافقینی چون طلحه و زبیر و عناصر اصلی در انحراف مذهبی مانند سران واقفه و غلات همگی از کسانی هستند که روزی ایمان در قلوب ایشان بوده اما ایشان نتوانستند ایمان خود را حفظ کنند
و از جمله امتحانهایی که برای مؤمن در این زمینه صورت میگیرد، لحظه مرگ است که انسان مؤمن باید با دعا و عمل به دستورات خدا از این مرحله نیز بگذرد تا شیطان نتواند او را در آن لحظه، بی ایمان کند. در اسناد دینی به این مرحله «عدیله عند الموت» یعنی برگشتن از حق در هنگام مرگ، گفته میشود و از آن باید به خدا پناه برد و از او مدد جست؛ چنانکه در إقبالالأعمال، ابن طاوس، ،ص ۶۳۲ از قول امام صادق-علیه السلام نقل شده که در سجده از این امتحان به خدا پناه میبردند و می فرمودند اللهم إنی أعوذ بک من العدیله عند الموت
تورا..ندانمت که در این دامگه چه افتاده است
*
در مثنوی
دفتر ششم (3461) چون غرض دَلّاله گشت و واصِفى
از سه گز كرباس يابى يوسفى
سه ذرع کرباس:
طبق آیة 20 سورة یوسف، برادرانش او را به بهایی ناچیز به کاروانی فروختند.
فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی
وقتی در معاملات اغراض نفسانی حاکم شود ارزش کالاها مورد نظر واقع نمی شود، بل دلّالان حرفه ای چنان معایبی روی جنس خلق الله می گذارند که آنرا از نظر همگان می اندازند
(3462)چون كه هنگامِ فراقِ جان شود
ديو، دَلّالِ دُرِ ايمان شود
یا مثلاً وقتی که روح از بدن مفارقت جوید، شیطان دلّال مروارید ایمان شود
(3463) پس فروشد ابله ايمان را شتاب
اندر آن تنگى به يك ابريقِ آب
پس آدم احمق در آن تنگنا، یعنی در حالت نزع و احتضار ایمان خود را به یک ظرف آب می فروشد
(3464)و آن خيالى باشد و اِبريق، نى
قصدِ آن دَلّال جز تخريق، نى
تَخریق: دروغگویی، در اینجا مکر و حیله.
آن محتضر خیال می کند که آن ظرف از آب پُر شده است، در حالی که از آب خبری نیست بلکه در آن شراب ریخته است، زیرا شیطان نیّتی جز مکر و حیله ندارد
(3465)اين زمان كه تو صحيح و فربهى
صدق را بهرِ خيالى مىدهى
تو که اکنون در این دنیا سالم و سرحالی گوهر صداقت را با خیالات بی اساس معاوضه می کنی. یعنی ایمان و صفای قلب را به لذّت های دنیوی که خیالی بیش نیست می فروشی.
(3466)مىفروشى هر زمانى دُرِّ كان
همچو طفلى مىستانى گِردكان
در هر لحظه مروارید معدنی را می فروشی و مانند طفلکانِ کم عقل به جای آن گردو می گیری
(3467)پس در آن رنجورىِ روزِ اجل
نيست نادر، گر بود اينَت عمل
تو که به دوران صحّت و قدرت اینگونه گوهر ایمانت را به ثَمَن بخس می فروشی هیچ عجیب نیست که به هنگام احتضار چنین عملی داشته باشی. یعنی شراب را به جای آب زلال از دست شیطان بنوشی.
(3468)در خيالت صورتى جوشيدهیى
همچو جوزى وقتِ دَق پوسيدهیى
دَقّ: کوفتن، شکستن.
در خیال تو صورتی مُخَیَّل پدید آمده است. تو درست مانند گردویی هستی که به هنگام شکستن پوسیدگی اش معلوم می شود.
(3469)هست از آغاز چون بَدر آن خيال
ليك آخر مىشود همچون هِلال
آن خیال در ابتدا مانند ماهِ تمام است، ولی در انتها مانند هلال، باریک می گردد. یعنی خیالات دنیوی در ابتدای ظهور، جذّاب و چشمگیر است، ولی وقت تحقّق و حصول آن در می یابی که واقعاً «آوای دُهُل شنیدن از دور خوش است.»
(3470)گر تو اوّل بنگرى چون آخرش
فارغ آيى از فريبِ فاتِرش
فاتِر: سست، خموده.
اگر تو از همان اوّل، پایان آنرا ببینی از نیرنگ سست آن آسوده خواهی شد.
(3471)جوزِ پوسيدهست دنيا، اى امين
امتحانش كم كن، از دورش ببين
«آزموده را آزمودن خطاست.» و: مَن جَرَّبَ المُجَرَّبَ حَلَّت بِهِ النَّدامَهُ. «هرکه آزموده را آزماید به پشیمانی دچار آید.»
بازدیدها: 13