اهل یقین از دلاله و واسطه در راه وصل بی نیازند
عاشقان حقیقی آنانند که چون به خلوت محبوب راه یابند دیگر در پی واسطه و دلاله که بخواهد آن ها را به معشوق برساند نیستند
دفتر سوم( 1400) حاصل اندر وصل چون افتاد مَرد
گشت دَلاله به پيش مَرد سَرد
دفتر سوم ( 1401) چون به مطلوبت رسيدى اى مليح
شد طلبكارىِّ علم اكنون قبيح
( 1402) چون شدى بر بامهاى آسمان
سرد باشد جُست و جوى نردبان
( 1403) جز براى يارى و تعليم غير
سرد باشد راه خير از بعد خير
( 1404) آينه روشن كه شد صاف و مَلى
جهل باشد بر نهادن صيقلى
( 1405) پيش سلطان خوش نشسته در قبول
زشت باشد جُستنِ نامه و رسول
***داستان مشغول شدن عاشقى
به عشق نامه خواندن و مطالعه
كردن عشق نامه در حضور معشوق
خويش، و معشوق آن را ناپسند داشتن
كه طَلَبُ الدَّليلِ عِندَ حُضُورِ المَدلُولِ
قَبِيحٌ و الاشتغالُ بِالعِلمِ بَعْد الوُصولِ
إلَى المَعلُومِ مَذمُومٌ«طلب کردن دلیل
در نزد مدلول زشت است و اشتغال
به علم بعد از رسیدن به معلوم نکوهیده»
( 1406) آن يكى را يار، پيش خود نشاند
نامه بيرون كرد و پيش يار خواند
( 1407) بيتها در نامه و مدح و ثنا
زارى و مسكينى و بس لابهها
( 1408) گفت معشوق اين اگر بهر من است
گاهِ وصل اين عمر ضايع كردن است
( 1409) من به پيشت حاضر و تو نامه خوان
نيست اين بارى نشان عاشقان
( 1410) گفت اينجا حاضرى امّا وَ ليك
من نمىيابم نصيب خويش، نيك
( 1411) آن چه مىديدم ز تو پارينه سال
نيست اين دم گر چه مىبينم وصال
( 1412) من از اين چشمه زلالى، خوردهام
ديده و دل ز آب، تازه كردهام
( 1413) چشمه مىبينم و ليكن آب نى
راهِ آبم را مگر زد ره زنى
( 1414) گفت پس من نيستم معشوق تو
من به بُلغار و مرادت در قُتُو
( 1415) عاشقى تو بر من و بر حالتى
حالت اندر دست نبود يا فَتِى
( 1416) پس نيم كلىِّ مطلوب تو من
جزو مقصودم تو را اندر زمن
( 1417) خانه معشوقهام معشوق نى
عشق بر نقد است بر صندوق نى
بازدیدها: 5