عقل کل ( پیامبر )
مولانا در ابیات زیر ، روایت لولاک لما خلقت الافلاک را تبیین می کند و در خلال بحث جوهر و عرض ، این بحث را مطرح می کند که همة عالم از صورت و معنا و فکر های متفاوت گرفته تا نمایش تمام اعراض و آن چه رخداد است ،همه و همه مقدمة به ثمر نشستن یک وجود نورانی و آسمانی است و آن وجود ذیجود حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله می باشد
دفتر دوم
( 970) اوّل فكر آخر آمد در عمل
بنيت عالم چنان دان در ازل
فكر هر چيز اول پيدا مىشود و همان فكر دست و پا را بكار وادار مىكند و بالاخره در مرحله عمل آخر همه همان فكر پيدا مىشود و بناى عالم در ازل بهمين نحو بوده است
أوّل فكر: در مثل است «أوَّلُ الفِكرِ آخِرُ العَمَلِ.» (امثال و حكم) و اين بدان معنى است كه علت غائى نخست در انديشه پديد مىآيد ولى تحقق آن پس از سه علت ديگر است. بِنيَت: بِنيَه، بنا، نهاد.
( همان گونه که خواهد آمد وجود پیامبر ص علت غائی خلقت است)
( 971) ميوهها در فكر دل اوّل بود
در عمل ظاهر به آخر مىشود
ميوهها در مرحله فكر اولين مقصود است و در مرحله عمل در آخر كار ظاهر مىشوند فكر دل: انديشه.
( 972) چون عمل كردى شجر بنشاندى
اندر آخِر حرفِ اوّل خواندى
وقتى كار كردى و درخت نشاندى مطلوب اولى خود را در آخر پيدا مىكنى
در آخر حرف اول خواندن: به انديشه نخستين رسيدن. انديشه نخستين را تحقق بخشيدن.
( 973) گر چه شاخ و برگ و بيخش اول است
آن همه از بهر ميوه مُرسَل است
اگر چه شاخ و بن و برگش اول ظاهر مىشود ولى همه اينها براى ميوه بوجود آمده بودند و مقدمه وجود او بودند مُرسَل: فرستاده. در اينجا كنايت از پديد شده است. اين چهار بيت بيان علل چهارگانه است به اختصار، و توضيح آن گذشت.
( 974) پس سِرى كه مغز آن افلاك بود
اندر آخر خواجه لَولاك بود
پس آن سرى كه مفرش افلاك به آن عظمت بودند در آخر كار فقط براى پيدايش خواجه لولاك محمد (ص ع) بوده [اشاره بحديث قدسى كه مىفرمايد «لولاك لما خلقت الافلاك» ]
سِر: سِرّ. در لغت به معنى راز، پوشيده. و در اينجا به معنى غرض است (غرض از آفرينش جهان).مغز: حقيقت.لولاك: گرفته از حديث «لَولاكَ لَما خَلَقتُ الأَفلاك: اگر تو نبودى چرخها را نيافريدمى».
هود/ 7/ ص222: وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كَانَ عَرْشُهُ عَلىَ الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَئنِ قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَاذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ
او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز خلق كرد و عرش (قدرت) او بر آب قرار داشت، و غرضش از اين خلقت آن بود كه شما را بيازمايد كداميك بهتر عمل مىكنيد (با اين حال) اگر تو اى پيامبر به ايشان بگويى كه بعد از مرگ دوباره زنده مىشويد آنهايى كه كافر شدند، بطور حتم خواهند گفت: اين قرآن سحرى است آشكار
( 975) نَقل اعراض است اين بحث و مقال
نَقل اعراض است اين شير و شگال«»
اين بحث و گفتگو كه اكنون ما مىكنيم و اين شير و شغال كه در افسانههاى مثنوى گنجاندهايم همگى نقل اعراض است تا از آن جوهر دانش بوجود آيد
شير و شگال: اشارت است به داستان شير و گاو و سعايت شكال (دمنه) كه در باب «اسد و ثور» از كليله و دمنه آمده است.
( 976) جمله عالم خود عرض بودند تا
اندر اين معنى بيامد هَل أتَى
جمله اجزاء جهان عرض بودند تا اينكه سوره هل اتى جوهرى را كه از اين اعراض بوجود آمده بود بيان كرد كه انسان است هَل أتى: مأخوذ است از(دهر، 1)
آيه «هَلْ أَتى عَلَى اَلْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ اَلدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» آيا گذشت (نگذشت) بر آدمى زمانى از روزگار كه چيزى در خورد ياد آورى نبود».
مفسران گفتهاند مقصود از انسان «آدم» است، و آن ساليان كه خاك بود و هنوز روح در او ندميده بود.
( 977) اين عرضها از چه زايد؟ از صُوَر
وين صُوَر هم از چه زايد؟ از فِكَر
عرضها از صورت بوجود مىآيند و صورتها از فكر ناشى شدهاند
( 978) اين جهان يك فكرت است از عقل كل
عقل چون شاه است و صورتها رسل
اين جهان يك فكرت از عقل كل است و عقل چون شاه و صورتها فرستادگان او هستند
( همة صورت های عالم به وقوع پیوست تا مژدة آمدن پیامبر ص را بدهد)
در اين بيتها به جوهر آفرينش جهان در اراده حضرت حق اشارت مىكند. و آن وجود خلاصه كاينات رسول اكرم (ص) است كه در حديث آمده است «اگر تو نبودى اين چرخها را نيافريدمى.» (احاديث مثنوى، ص 172)
سپس به نكته اصلى مىپردازد كه همه جهان عرضها بود و آن كه جوهر اصلى است خليفة اللَّه، پيمبر آخر زمان است. نجم الدين دايه در اين باره چنين نويسد: «بدان كه مبدأ مخلوقات و موجودات ارواح انسانى بود و مبدأ ارواح انسانى روح پاك محمدى بود عليه الصلاة و السلام. چنان كه فرمود «أوَّلُ ما خَلَقَ اللَّهُ تَعالَى رُوحِى» و در روايتى ديگر «نورى». چون خواجه عليه الصلاة و السلام زبده و خلاصه موجودات و ثمره شجره كاينات بود كه «لَولاكَ لَما خَلَقتُ الأَفلاكَ»، مبدأ موجودات هم او آمد و جز چنين نبايد كه باشد زيرا كه آفرينش بر مثال شجرهاى است و خواجه عليه الصلاة و السلام ثمره آن شجره، و شجره به حقيقت از تخم ثمره باشد.» (مرصاد العباد، ص 37)
بازدیدها: 7