به نام خداوند مهربان
مباحث قرآنی پیرامون تدبر
شماره 6:
در این بحث پیرامون خلیفه و عدل و شرک و خاسرین و هاد(هدایت کننده ) صحبت می کنیم
اهل تسنن شیعه را مشرک می دانند و ما در اینجا این موضوع را یک بررسی قرآنی می کنیم که آیا ما مشرکیم یا آنهائی که این تهمت را به ما می زنند
منتها اول ببینیم عدل چیست و عادل کدام است
ما بر اساس آیات قرآنی اثبات خواهیم کرد که عدل آن است که حکم بر اساس آنچه که خدا نازل کرده است(ما اَنزَلَ الله ) باشد و مصداق این افراد خدا و خلیفۀ خدا که رسول خدا و امامان بر حق هستند
حکم را نزد چه کسی باید برد؟
نزدکسی که به عدالت حکم کند
نساء/58/ص87:
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا وَ إِذَا حَكَمْتُم بَينَْ النَّاسِ أَن تحَْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكمُ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ سمَِيعَا بَصِيرًا
خدا دستور مؤكد به شما مىدهد كه امانت مردم را به آنان برگردانيد، و چون بين مردم داورى كنيد به عدل حكم برانيد، كه خدا با اندرز خوبى شما را پند مىدهد چون او در هر لحظه شنوا و بيناى كار شما است
چه کسی به عدالت حکم می کند ؟
پاسخ :آن کسی که حکم او بر اساس آنچه که خدا نازل کرده است ( بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ) می باشد
مائده /48/ص 116:
وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَينَْ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَ مُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكلٍُّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شرِْعَةً وَ مِنْهَاجًا وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَاكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فىِ مَا ءَاتَئكُمْ فَاسْتَبِقُواْ الْخَيرَْاتِ إِلىَ اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تخَْتَلِفُونَ
اين كتاب را هم كه به حق بر تو نازل كردهايم مصدق باقيمانده از كتابهاى قبلى و مسلط بر حفظ آنها است پس در بين مسلمانان طبق آنچه خدا نازل كرده حكم كن و پيروى هوا و هوس آنان تو را از دين حقى كه نزدت آمده باز ندارد، براى هر ملتى از شما انسانها، شريعتى قرار داديم و اگر خدا مىخواست همه شما را امتى واحد مىكرد- و در نتيجه يك شريعت براى همه ادوار تاريخ بشر تشريع مىكرد- و ليكن خواست تا شما امتها را با دينى كه براى هر فرد فردتان فرستاده بيازمايد، بنا بر اين به سوى خيرات از يكديگر سبقت بگيريد، كه باز گشت همه شما به سوى خدا است، در آن هنگامه، شما را بدانچه در آن اختلاف مىكرديد خبر مىدهد
چه کسی حکم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ می کند؟
پاسخ :در سوره النساء/ 59 ص 88 : يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شىَْءٍ فَرُدُّوهُ إِلىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ ذَالِكَ خَيرٌْ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً
هان اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد، و رسول و كارداران خود را- كه خدا و رسول علامت و معيار ولايت آنان را معين كرده- فرمان ببريد، و هر گاه در امرى اختلافتان شد براى حل آن به خدا و رسول مراجعه كنيد، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد اين برايتان بهتر، و سرانجامش نيكوتر است
و اینان را خداوند در قرآن خلیفۀ خود معرفی می کند:
یکی از آنها حضرت داوود است که مأمور به حکم کردن به حق بین مردم شد:
ص/26/ص454:
يَادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فىِ الْأَرْضِ فَاحْكُم بَينَْ النَّاسِ بِالحَْقِّ وَ لَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدُ بِمَا نَسُواْ يَوْمَ الحِْسَابِ
اى داوود ما تو را جانشين خود در زمين كرديم پس بين مردم به حق داورى كن و به دنبال هواى نفس مرو كه از راه خدا به بيراهه مىكشد و معلوم است كسانى كه از راه خدا به بيراهه مىروند عذابى سخت دارند به جرم اينكه روز حساب را از ياد بردند
از مصادیق دیگر خلیفه حضرت هارون است که در نبودن حضرت موسی (ع) در میان قوم جانشین او شد و مأمور به اصلاح گردید
اعراف/142/ص167:
* وَ وَاعَدْنَا مُوسىَ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قَالَ مُوسىَ لِأَخِيهِ هَرُونَ اخْلُفْنىِ فىِ قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ
و با موسى سى شبه وعده كرديم و آن را به ده شب ديگر كامل كرديم، و وعده پروردگارش چهل شب تمام شد موسى به برادر خويش هارون گفت: ميان قوم من جانشين من باش و به اصلاح كارشان پرداز و طريقه مفسدين را پيروى مكن
مصداق سوم حضرت آدم است :
بقره/30/ص6:
وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىِّ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنىِّ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
و چون پروردگارت بفرشتگان گفت: من ميخواهم در زمين جانشينى بيافرينم گفتند: در آنجا مخلوقى پديد مىآورى كه تباهى كنند و خونها بريزند؟ با اينكه ما تو را بپاكى مىستائيم و تقديس مىگوييم؟ گفت من چيزها ميدانم كه شما نميدانيد
مصداق چهارم حضرت امیرالمومنین هستند که خلیفۀ بعد از رسول خدایند و در حدیث منزلت است کهحضرت رسول (ص) به امام علی (ع) فرمودند:
انت منّی بمنزله هارون من موسی الاّ انّه لا نبی بعدی
مسلم نیشابوری اینگونه روایت می کند
عن سعید بن المسیّب عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ ، عَنْ أَبِيهِ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : لِعَلِيٍّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي ، قَالَ سَعِيدٌ : فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُشَافِهَ بِهَا سَعْدًا ، فَلَقِيتُ سَعْدًا : فَحَدَّثْتُهُ بِمَا حَدَّثَنِي عَامِرٌ ، فَقَالَ : أَنَا سَمِعْتُهُ ، فَقُلْتُ : آنْتَ سَمِعْتَهُ ؟ فَوَضَعَ إِصْبَعَيْهِ عَلَى أُذُنَيْهِ ، فَقَالَ : نَعَمْ ، وَإِلَّا فَاسْتَكَّتَا.
سعيد بن مسيّب از عامر بن سعد بن ابى وقّاص از پدرش روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به حضرت على عليه السّلام فرمود : منزلت تو در نزد من ، برابر با منزلت هارون عليه السّلام در نزد حضرت موسى عليه السّلام است ؛ جز اين كه پيغمبرى پس از من مبعوث نمىشود ، سعيد بن مسيّب گفته است : آرزويم اين بود كه اين حديث را خودم از سعد بشنوم ، در ملاقاتى كه با سعد دست داد حديث مزبور را كه از عامر شنيده بودم به اطلاع او رسانيدم . سعد گفت : آرى ، «حديث منزلت» را خودم شنيدهام سپس دو انگشت را ، يكى در گوش راست و ديگرى در گوش چپ گذاشت و گفت : آرى ! با اين دو گوش ، حديث منزلت را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدهام و اگر بر خلاف آنچه شنيدهاى ، شنيده باشم ، اميدوارم شنوائى هر دو گوش را از دست بدهم
صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة – باب من فضائل علی… – ح 4425
تا اینجا دانستیم که عدل آن است که خلفای الهی و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) که اولوالامر هستند به آنچه که خدا نازل کرده است حکم می کنند
سوال : در برابر عدل، شرک چیست ؟ شرک آن است که در مورد اختلافات و حکم ها به جای رجوع به رسول و اهل بیت (ع) به طاغوت رجوع کنیم.
در سوره النساء/ 60 / ص 88 أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ ءَامَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلىَ الطَّغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالَا بَعِيدًا
مگر آن كسان را كه خيال مىكنند به كتاب تو و كتابهاى سلف ايمان دارند نمىبينى كه مىخواهند محاكمه نزد حاكم طاغوتى ببرند، با اين كه مامور شدند به طاغوت كفر بورزند، آرى اين شيطان است كه مىخواهد به ضلالتى دور گمراهشان كند
وَ إِذَا قِيلَ لهَُمْ تَعَالَوْاْ إِلىَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلىَ الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا
وقتى به ايشان گفته مىشود به سوى حكمى كه خدا در كتابش نازل كرده- و حاكمى كه نشانىهايش را در آن كتاب بيان نموده- بياييد، و به آن حكم گردن نهيد، منافقين را مىبينى كه نمىگذارند اين سخن اثر خود را بكند، و با تمام نيرو مردم را از آمدن به نزد تو باز مىدارند
طاغوت و منافقین کیانند؟
در البرهان في تفسير القرآن، ج1، ص: 526 ، ذیل آیه 257 بقره /ص 43 :
1420/ [16]- ابن شهر آشوب: عن الباقر (عليه السلام)، في قوله تعالى: وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بولاية علي بن أبي طالب (عليه السلام) أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ نزلت في أعدائه و من تبعهم، أخرجوا الناس من النور- و النور: ولاية علي- فصاروا إلى ظلمة ولاية أعدائه.
البرهان في تفسير القرآن، ج1، ص: 526 عن أبي بصير، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، قال: «كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت، يعبد من دون الله عز و جل»
2796/ [5]- عن عبد الرحمن بن كثير الهاشمي، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، في قول الله: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً.
قال: «نزلت في فلان و فلان، آمنوا برسول الله (صلى الله عليه و آله) في أول الأمر، ثم كفروا حين عرضت عليهم الولاية حيث قال: من كنت مولاه فعلي مولاه، ثم آمنوا بالبيعة لأمير المؤمنين (عليه السلام) حيث قالوا له: بأمر الله و أمر رسوله، فبايعوه، ثم كفروا حين مضى رسول الله (صلى الله عليه و آله) فلم يقروا بالبيعة، ثم ازدادوا كفرا بأخذهم من بايعوه بالبيعة لهم، فهؤلاء لم يبق فيهم من الإيمان شيء».
قرآن امر میفرماید که در منازعات و اختلافات رجوع به خدا و رسول و اولی الامر کنیم ولی منافقین تحاکم را نزد طاغوت می برند در نتیجه به ضلال بعید دچار می شوند
(طاغوت کیست : کسی است که در برابر خدا بایستد و همگان را به خود بخواند و حکم کند
مانند فرعون که در سوره طه/24/ص 313 :اذْهَبْ إِلىَ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
به سوى فرعون برو كه او طغيان كرده است
قرآن در 256 و 257 بقره و 51 و 60 و 76 نساء و 60 مائده و 36 نحل و 17 زمر آن را معرفی میکند و به اجتناب از آن فرمان می دهد )
در آیه 60 نساء دیدیم که رجوع به طاغوت دچار شیطان و (أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالَا بَعِيدًا) می شود
و این ضلال بعید یعنی شرک جلی :در سوره النساء/116 /ص97 : إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشرَْكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَالِكَ لِمَن يَشَاءُ وَ مَن يُشرِْكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالَا بَعِيدًا
خدا به هيچ وجه نمىبخشد كه به او شرك آورند، و گناهان كوچكتر از آن را از هر كس بخواهد مىبخشد و هر كه به خدا شرك بورزد به گمراهى افتاده است
و کسی که در ضلال بعید است به خدا وند و کتابها و رسولان و روز قیامت کافر است
در سوره النساء /136/ص100 : يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتَابِ الَّذِى نَزَّلَ عَلىَ رَسُولِهِ وَ الْكِتَابِ الَّذِى أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَ مَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلَئكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالَا بَعِيدًا
هان اى كسانى كه بطور اجمال ايمان آوردهايد، بطور تفصيل به خدا و رسول او و كتابهايى كه قبل از او نازل كرده، ايمان آوريد و كسى كه به خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش و به روز جزا كفر بورزد، در ضلال افتاده است، ضلالتى دور از طريق حق
قرآن مثل آنانی که در ضلال بعید هستند را می آورد و این معنای حبط عمل است :
در سورة إبراهيم/18/ص 257:مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فىِ يَوْمٍ عَاصِفٍ لَّا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلىَ شىَْءٍ ذَالِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ
كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند، اعمالشان همانند خاكسترى است كه در روز طوفانى باد سختى بر آن بوزد، آنها توانى ندارند كمترين چيزى از آنچه را كه انجام دادهاند به دست آورند، و اين همان گمراهى دور و دراز است
درسوره الحج/12/ص 333 :اینان از آن طاغوتی که می خوانند هیچ نفع و زیانی نمی بینند : يَدْعُواْ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَ مَا لَا يَنفَعُهُ ذَالِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ
غير خدا چيزى را مىپرستند و مىخواند كه نه زيانش رساند و نه سودش دهد و ضلالت بىانتها همين است
و قابل دقت آن که چنانکه در بالا گفتیم : از مشرک حبط عمل می شود در نتیجه خاسر و از جمله خاسرین است که در سورة الزمر /65/ ص 465 :وَ لَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَ إِلىَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئنِْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الخَْاسِرِينَ
و با اينكه به تو و به انبياى قبل از تو وحى شد كه اگر شرك بورزى عملت بدون اجر مىشود و به طور قطع از زيانكاران خواهى بود
در سوره ابراهیم آیه 18 ص 257 تجسم حبط عمل آن ها را دیدیم
از دیدگاه قرآن خاسرین گمراهند : درسورة الأعراف/178/ص173:مَن يهَْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِى وَ مَن يُضْلِلْ فَأُوْلَئكَ هُمُ الخَْاسِرُونَ
هر كه را خدا هدايت كند هدايت يافته اوست و هر كه را كه گمراه كند آنان خودشان زيانكارانند
( صفت خاسرین : کفر به خدا و ایمان به باطل است : درسوره العنكبوت/52/ص 402 :قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنىِ وَ بَيْنَكُمْ شهَِيدًا يَعْلَمُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْبَاطِلِ وَ كَفَرُواْ بِاللَّهِ أُوْلَئكَ هُمُ الْخَسِرُونَ
بگو خدا كافى است كه در ميان من و شما گواهى دهد او مىداند آنچه كه در آسمانها و زمين است و كسانى كه به باطل مىگروند و به خدا كفر مىورزند زيانكارند)
تا اینجا نتیجه : پیروان طاغوت گمراهند و گمراهان مشرکند و مشرکان حبط عمل دارند و خاسرند و خاسران گمراهند و برای گمراهان هدایت کننده نیست: در سورة الزمر/36/ص462: أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكاَفٍ عَبْدَهُ وَ يخَُوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
آيا خدا كافى براى امور بنده خود نيست؟ و شما را از معبودهاى ديگر مىترساند و كسى كه خدا گمراهش كرده باشد ديگر راهنمايى برايش نخواهد بود
: در سوره الرعد/7/ ص 250:وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكلُِّ قَوْمٍ هَادٍ
كسانى كه كافر شدند گويند چرا از پروردگارش آيتى به او نازل نمىشود، تو فقط بيمرسانى، و هر گروهى را رهبرى هست
در بخش بعدی وَ لِكلُِّ قَوْمٍ هَادٍ را توضیح خواهیم داد
«پایان بخش ششم»
بازدیدها: 57